چهارشنبه، شهریور ۱۱، ۱۳۸۸

دل من گرفته زین جا ، هوس سفر نداری ز غبار این بیابان؟

"رفتن" واژه بس غریب این روزهایم ، باید خوشحال بود از ایرانی که این روزها برایمان ماتمکده شده لااقل تو رها می شوی ، اما ... نه ، اما و اگر ها همه بیهوده است ، وقتی نفر اول کنکور و طلای المپیاد را در زندان کرده اند ، وقتی دانشجویان برتر علمی همه را ستاره دار می کنن ،وقتی همه امکانات فقط برای خودی ها مجاز است و غیر خودی حق حیات نیز ندارند، چه دلیلی را باید برای ماندن موجه دانست ؟

شاید فردا از غربت بنالی ، نه شاید دوری عزیزانت دل مهربانت را به درد آورد ، اما بدان که دل آنهایی که اینجا جا می گذاریشان لحظه ای لب از دعای به سلامت بودنت خاموش نخواهد شد و چشم انتظار آمدن به آغوش مادر مهربانت خواهد بود حتی اگر سرزمین من و تو آنی نباشد که سرفرازیت را قدر داند.

نمی دانم روزهایی که محتاج بودنت خواهم بود را چه خواهم کرد ؟ عجب روزهایی را سپری می کنم و کلمه به کلمه جمله شریعتی را وقتی گفته "صبر کردم ،صبر کسی که خار در چشم و استخوان در گلو دارد" می فهمم و زندگی می کنم ، اشک هایم همه از سر ناتوانی از گفتن این است که دیدن دوباره ات را به انتظار خواهم نشست.

قاصدک ، غم دارم،

غم به اندازه سنگینی عالم دارم .

قاصدک دیگر از این پس منم و تنهایی،

و به تنهایی خود در هوس عیسایی،

و به عیسایی خود ، منتظر معجزه ای غوغایی...

۱ نظر:

ناشناس گفت...

نویسنده: protesterچهارشنبه 11 شهریور1388 ساعت: 9:32

"مولوی غیبت همه را جبران می کند،یک تنه همه را حریف است،تو را در ماندن"(نه رفتن)"یاری می کند!"علی شریعتی
و این صبر به گفته ی خود او "نه صبری زرد بل صبری سرخ است"!
صبری که تمام گلبول های قرمز انسان در نواختن سمفونی آن سال ها تمرین کرده اند!وب سایت


نویسنده: سار دوشنبه 16 شهریور1388 ساعت: 1:25

هوس گذر ندارم
زغبار اين بيابان
ز نفير اين زمانه
ز هواي سوده ي شهر

سارم و نامه ي من گشودني است
اشكهايم ديدني است
نوشته ام بوييدني است
هوس گذر ندارم
زغبار اين بيابان....وب سایت


نویسنده: سبزک دوشنبه 16 شهریور1388 ساعت: 2:29

سلام دوست عزيز وبلاگ خوب پر محتوايي داريد
من به شما پيشنهاد تبادل لينک را مي دهم اگر موافق هستيد اول لوگوي هاي من (که در هر وبلاگ لوگو هاي همان وبلاگ در صفحه اول مشاهده مي شود) را در وبلاگ خود قرار دهيد سپس به من بگوييد که من شما را با چه نامي لينک کنم
خدا قوت


http://www.moosavijan.blogfa.com/
http://www.moosavijan2.blogfa.com/
http://www.moosavijan3.blogfa.com/
((((((((به اميد ايراني آزاده)))))))))


نویسنده: ژنرال شکست خورده دوشنبه 16 شهریور1388 ساعت: 18:31

ای ناشناسان !
بیهوده می گوئید:
با تو اشنائیم.
من با شما؟
فرسنگها از هم جدائیم
با این همه درهای باز اشنائی.
ای ناشناسان!
هر نوشخند مهرتان نیشی بر جانم می فشاند
هر کلمه گفتارتان زهری به خونم می چکاند
باور کنید
باورکنید:
از من جدائید.
ای ناشناسان!
من رنجهای ناشناسی می شناسم
کان با شما بیگانه باشد جودانه
من اسمان را با نگاه دیگری کردم نظاره
ای ناشناسان!
من با همه تان اشنایم
هرگز بغیر از ان نئید
که می نائید.
پیوسته غیر از ان منم
که می نمایم.
ای ناشناسان!
بیهوده می گوئید. هرگز باورم نیست
هرگز شما با من نخواهید اشنا شد.
یا شور و شوق اشنائی در سرم نیست.
ای نا شناسان
من با شما؟....
فرسنگها از هم جدائیم
با اینهمه درهای باز اشنائی


نویسنده: ژنرال شکست خورده چهارشنبه 18 شهریور1388 ساعت: 19:42

عروسی به پا شده است داماد سیاه پوش به سراغ عروس ژنده پوش می رود تا شب زفاف را در

گورستان گمنام ها حلوا خیرات کنند شما هم در این مراسم پذیرایی خواهید شد وعده ما

بیست هفتم شهریور روز مستضعفین

پا بر سرزمین فراموش شدگان نهاده ای؟بهشت زهرا را دیده ای؟چه شباهتی با قبرستان بقیع یافته

است؟چه گم نام زهراهایی مدفون گشته اند و بوی عطرشان را از ما دریغ نموده اند.خدا قهرش

را اغاز نموده است اهای مردمان نوظهور و مدعیان بشر دوست گوش کنید صدای یزیدیان چه

دلنواز گشته است دیگر کسی صدای کیست تا مرا یاری کند را نمی شنود دیگر کسی نیازی به

رستگاری در زندان یوسف را ندارد چرا که همه رستگار گشته اند جهنم شرمنده وار نابود می

شود و تنها بهشت است که برای ما می ماند بهشت شداد .بهشت معصومیت.بهشت حورالعین

وبهشت کرسی نشستگان . ای مردمان پر گوش و پرزبان دشنام دهید بر کر و کورانی که بر

دیوار نم دار دینا تکیه زده اند ای ۲۶ ساله ساکت مانده مولا علی جان(ع)چه زیبا به نتیجه

سکوتت رسیده ای!می بینی!می بینی چطور تشنگان قدرت قدمگاه خویش را فرشی از دستان

ترک خورده ساده اندیشان کرده اند و گاهگاهی برای رسیدن به قدرت انان را قربانی خویش می

کنند و نام اغتشاش گر بر ان می گذارند اه خدواند مهربانی و عطوفت کجا رفته؟جباریت تو کجا

رفته؟!کجا رفته ستاریت تو؟!خدیا تو ستاری در حالی که بندگان رستگارت پرده دری بر یکدیگر

می کنند و بعد چون کلاغی بر مردار قربانیان دایره شعف بر شکم می زنند قیام بر تو را به

سجده می روند و در تشهدشان بر خویش سلام می دهند و اشک زیباتر از تمساح می ریزند خیام

چه زیبا رباعی سر داده است که:



قومی متفکرند اندر ره دین قومی به گمان فتاده در راه یقین

می ترسم از ان که بانگ اید روزی کان بیخبران راه نه انست نه این وب سایت


نویسنده: صمد شنبه 21 شهریور1388 ساعت: 13:50

سلام

از این دست کارها خوبه و هر جایی که گرد همایی باشه می تونه واسه پیشرفت جنبش موئثر تر خواهد بود
و حالا همه که نظریه پردازی مثل سروش میاد و اینکه به دنبال اون نظریه پردازانی سیاسی وارد کارزار شوند می توان امی داشت
سردمداران سیاسی به کار خود می پدازند و نظریه پردازان هم به کار خود
این جنبش دیگر سر باز ایستادن ندارد!!!وب سایت