پنجشنبه، تیر ۱۸، ۱۳۸۸

برای 18 تیر

دکتر علی شریعتی : در تاریخ ، بیش از سه جبهه جنگ ندارد

قاسطین : قدرتهای آشکار ضد مردم ،

ناکثین : عناصر دوست اما خیانتکار،

مارقین : متعصبان قربانی جهل و بازیچهء بیگناه جور!

اين روزها براي همه ما دانشجو ها و دانشگاهيان به نوعي تلخ گذشته اما سهم عده ای از این رنج و عذاب بیشتر از سایرین بوده ، آنانی که بی محابا از سال های جوانیشان ، به ستیز اجبار و نا عدالتی ها رفته اند و حاضر نشده اند هویت انسانی شان را نا دیده انگارند.

اميدوارم در پس اين روز هاي سخت ، روز هايي سر شار از خوشي و آزادي و سربلندي براي دانشجو و دانشگاه و البته براي تمام مردم سرزمينمان باشد و به زودی دانشجو هویت و آرمان هایش ، که به یغما برده اند را باز پس گیرند.

نه!

هرگز شب را باور نكردم

چرا كه در فراسوهاي دهليزش

به اميد دريچه اي

دل بسته بودم

شنبه، تیر ۱۳، ۱۳۸۸

امید بذر هویت ماست

هر موقع با اتفاقی یاد انقلاب و زمان شاه افتادم بی اختیار یاد حرفها و خاطرات پدرم می افتم که از خفقان اونروز میگه ، از روزهایی که سیاهی آنچنان بر زندگی ها سایه افکنده بود که کسی را توان تحمل نبود و آن شد که انقلاب با آن عظمت و شکوه به وقوع پیوست ، نمی خواهم از انقلاب بنویسم و یا از مشابهت این روزها با روزگار انقلاب که اگر نزدیکی ای بود من نمی توانستم این نوشته ها را _هر چند در این نا کجا آباد_برای خودم بنویسم ، از همین رو امروز قصد دارم قلم و اندیشه ام را آزاد بگذارم تا هر چه می خواهد جولان دهد و خیال نا آرامش را آرام کند.

قلمم می خواهد از خشکاندن قلم هایی بگوید که مدتی است همگی به صلیب کشیده شده اند و گلایه کند از تنها قلم جاری که بی محابا می تازد و یکسویه و بی حریف به ماندگاری سیاهکاری هایش فخر فروشی می کند ، قلمی که اینچنین او را بیش از پیش گستاخ در نوشتن کرده است .اما اندیشه ام بیشتر می خواهد از صاحبان همان قلم ها بگوید که به ناروا محبوس شده اند و آزادیشان در گرو اعتراف به جرم کرده و ناکرده است اعتراف به همه اندیشه هایی که همگی در جهت سامان دادن به کشور و مردمانش بوده و حال باید به جرم توطئه برای کشور منکر آن اندیشه ها شوند.نمی توانم بیش از این به قلم و اندیشه ام فرصت سخن بدهم خودم هم حرفی برای گفتن دارم ، این چند روز زبان در کام فرو برده ام تا مبادا از ندا بگویم ، نه فقط ندا از همه آن بیست نفری که رفتند ، از همه آنانی که در حکم انسان و یک شهروند جمهوری اسلامی بودند.امنیتی که سال های بعد از انقلاب اینچنین داشتنش را فریاد کرده ایم نباید نمودی اینچنین برایمان داشته باشد .من حرف بسیار برای گفتن دارم من می خواهم از مردم سرزمینم بگویم که این روز ها به ناحق باتوم خوردند و این تراژدی ماجرا بود که مردم سرزمینم توسط مردم خودم ضربه خوردند و زخمی شدند و کاش این زخم ها همه به زخم ظاهری تعبیر می شد که علاجی می بود اما زخمی که بر روح تک تک ما ماندگار شد زخم بی اعتمادی و فریب خوردگی بود و بعید میدانم صحتی بتوان برایش تعریف کرد.حرفم از موسوی و رهنوردی است که بزرگترین جفاها در حقشان شد و جفا در حق آنان مساوی بود با جفا به تک تک مایی که اعتماد کرده بودیم به هدفشان و راهشان، این روز ها حرفهایم تمامی ندارد و اتفاقات پیش آمده قلمم و اندیشه ام و خودم را لحظه ای به حال خود رها نمیکند و تنها شاید خواندن هزار باره حرف های میر حسین باشد که این سه را آرام کند ومن را امیدوار به آینده . آینده ای که برخاسته ایم برای ساختنش و به این راحتی ها نباید از پا بنشینیم.

"امید به آینده رساترین اعتراض ماست.

غیر ممکن است که لطف خداوند مردمی را که با نیت‌های پاک ادای وظیفه می‌کنند تنها بگذارد امید به صرف گفتن و شنیدن شکل نمی‌گیرد و تنها زمانی در ما تحکیم می‌شود که دستانمان در جهت آرزوهایی که داشتیم در کار باشد. دستانمان را به سوی یکدیگر دراز کنیم و خانه‌هایمان را قبله قرار دهیم. ..برای رسیدن به چنین هدفی جا دارد که ما حتی به جسد قانون احترام بگذاریم ما به دنبال آینده‌ای هستیم که در آن همان کسی که خواهر و برادرمان را در خیابان‌ها کتک زده است، سعادتمندتر، معنوی‌تر، سالم‌تر و زیباتر از امروز زندگی کند".

الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا. کسانی که در راه خدا می‌کوشند خداوند آنان را به راه‌های خود هدایت می‌کند.