شنبه، بهمن ۱۲، ۱۳۸۷

سیاست

جنگ ، اسرائیل ، حماس ، کودکان بی گناه و ...

این روزها کافیه در یک جمع سه یا چهار نفری دوستانه و یا خانوادگی و حتی کاری دور هم جمع بشی در کمتر از چند جمله محاوره ای و معمولی همیشگی پای کلمات بالا به حرفهایمان باز می شود ، عادت داریم همیشه دربحث هایمان نسبت به نظری که داریم بی محابا بر یکی می تازیم و دیگری را تا سر حد تقدسات بالایش می بریم و دست نیافتنی اش می کنیم تا مبادا دیگرانی جرات رد نظرمان را داشته باشند و البته در مورد کلمات بالا احتیاجی به جناح بندی نیست و همه ما با توجه به اعتقاداتی که باید داشته باشیم محکومیم به محکومیت اسرائیل . تحلیل ها و تفسیر ها نه فقط در جمع های خانوادگی و دوستانه بلکه در نشست های سران کشور ها که جنبه رسمی تری دارد تنها کاریست که همه خوب از عهده آن بر میآیند آری نشستن در مبل های راحتی و شاید فقط لحظه ای ،فقط لحظه ای که تصاویر جلوی چشمانمان رژه می روند کمی خاطرمان آزرده می شود و حکم و فتوا یی صادر میکنیم محکوم می کنیم و خدا را برای دادخواهی فرا می خوانیم اما دریغ از همان لحظه که تمام می شود و همه را به زندگی خود بر می گرداند.

این اتفاق برایم چندین بار تکرار شده و من فقط به ترسیم یکی از این بحث ها می پردازم.جمع خانوادگی است و البته با حضور حاشیه های جمع های خانوادگی که عبارتند از بچه ها و تلویزیون همیشه روشن و البته جرقه بحث نیز تصاویری است از صحنه های جنگ . نفر اولی که متاثر از تصاویر ، آغازگر بحث می شود رای بر محو بی تردید اسرائیل می دهد و البته آن را به امداد های غیبی ای که لا جرم باید اتفاق بیافتد موکول می کند ، و اینجاست که سرآزیری سیل آمین ها و اطمینان از وقوع همچین اتفاقی همه متحد القول می شوند ، اما دومی کمی مواضع آرامتری دارد اسرائیل را مردود اعلام می کند اما بی اطلاع از رویداد های جهان امروز هم نیست پس سعی میکند فقط طرف فلسطین و مردم بی گناهش را بگیرد و کاری به محو کردن اسرائیل نداشته باشد، این نظر نیز برای خودش موافقانی دارد با این تفاوت که بیشتر شان برای اینکه مقصری متصور شوند کشور های عربی و سر دم دارانش یعنی عربستان و مصر را به عنوان مسبب همه این جنایت ها معرفی می کنند و سعی میکنند برای ناله و نفرین های اسرائیل شریکی پیدا کنند البته تا اینجای ماجرا یکی دو نفری هستند که سکوت مطلق اختیار کرده اند تا مبادا در همچنان جمعی با محکوم دانستن توامان حماس و اسرئیل دشمنانی برای خود بتراشند .اما این وسط کسی که بیشتر از اینکه اندوهی صدایش را همراهی کند خشمی در پس صدایش دارد، دلیل حمایت مصر و عربستان و سکوت کشور های عربی را نیز متوجه آمریکا می داند و حتی اسرائیل را قابل تبرئه می داند اما کوچکترین نرمشی برای آمریکا ندارد و با یاد آوری چندین باره وقایع تاریخی همه رویداد ها را منتهی به این غده سرطانی (!)می داند اما از این جمع یکی پیدا می شود که صدایش آرام و منطقی به نظر می رسد تیپ روشنفکرانه ای را از ابتدای ماجرا به خود گرفته و سعی کرده تا اینجای بحث واکنش موافق یا مخالفی را برای هیچ نظری نشان ندهد، لب به سخن می گشاید و با جملاتی ابتدا همه را متوجه خود می کند کاری به آمریکا یا عربستان و مصر ندارد و راه چاره را بایکوت کامل اسرائیل از جانب تمام کشور ها می داند و به نظر حرفهایش منطقی به نظر می رسد پس دیگرانی که از ابتدای بحث مواضع تندی را اتخاذ کرده اند چون نه دستشان به آمریکا و نه به اسرائیل و نه به عرب ها می رسد پس سعی می کنند با تعدیل مواضع به بایکوت رضایت دهند ، اینجاست که به نظر می رسد بحث به خوبی و خوشی به اتمام رسیده است و یک چای داغ نیز حسن ختام آن شده است وجدانمان با این حرف ها کاملا آرام و شاد است همه مواضع روشنی را اتخاذ کرده اند همه رسالت خود را انجام داده اند (اما تلویزیون همچنان تصاویر جنگ را نشان می دهد و انگار که جنگ هنوز به پایان نرسیده است ) اینبار انگار نوبت به کودکان حاضر در جمع رسیده است و سوال کودکی آغازگر این ماجرا می شود ، عمو جان این بچه ها میدونن چرا کشته می شن؟ یعنی من از حرفاتون سر در نیاوردم اونوقت اینا که از منم کوچیکترن یعنی فهمیدن مقصر کیه؟ بابا من هیچوقت اسرائیل رو نمی بخشم شما چطور تونستین عراق رو ببخشین؟اونا هم همین رفتار ها رو 8سال با ما داشتن یعنی شما می تونین عراق رو ببخشین اما داداش خودتون رو که سر ارث بابا بزرگ دعواتون شده نمی بخشین؟ زنعمو جان شما چرا هر بار که این تصاویر رو میبینین گریه میکنین اما اونروز دخترکی رو که میخواس شیشه ماشینتونو تمیز کنه کناری روندین اونم سرو وضع آشفته ای داشت مثل همین بچه ها . اما جواب دادن به یه بچه چه آسونه پسرم بلند شین برین اونیکی اتاق بازی کنین بزرگ میشی و خودت جواب همه سوالاتو میفهمی .راست میگفت باید بزرگ شد و فهمید سیاست واژه گنگی است که عراق را می بخشد حماس را به جان اسرائیل می اندازد و اسرایئل را به جان مردم بی گناه غزه ، راست میگفت سیاست را بچه های معصوم نمی فهمند سیاست همان است که مردم کشورم را مشغول و متاثر جنگ غزه می کند و در هیاهوی آن سیاست می ورزد .

برای شروع

دختری هستم نه با آرزوهای بزرگ بلکه با خواسته های بزرگ دغدغه های بسیار دارم و زندگیم را برای رسیدن به آنها معنا بخشیده ام همیشه نوشتن تنها پناهی بود که توانسته ام با آن دل نا آرامم را کمی آرامش بخشم و اندکی از این آشفته بازار زندگی خود را به خلوتی بکشانم تا شاید دور باشم از این هیاهویی که خود نیز گاهی آنچنان درگیرش می شوم که رهایی از آن را ممکن ندانم

یادم نیست اولین نوشته ام کی و در چه موردی بوده اما به یاد دارم نوشته هایی که در بسیاری از موارد من را دچار دردسر های بزرگی کرده که هر بار تصمیم گرفته ام دیگر قلم به دست نگیرم اما چه کنم که این تنها موهبتی است که می توانم با آن به آرامش برسم شاید دلیل اینکه تا حال در وبلاگ شخصی نیز ننوشته ام همان دردسر هایی باشد که تاب تحملش را نداشته ام و ترجیح داده ام نوشته هایم قبل از گذاشتن در وبلاگی توسط نویسنده اش سانسور شود و شاید دلیل اینکه همچنان می خواهم نا شناخته بنویسم همان دردسر هایی است که نوشته هایم برایم تحمیل می کند البته اینکه به فکرم زد تا خود نیز وبلاگ شخصی داشته باشم فقط و فقط ساختن حصار هایی است که برایم خلوتی باشد خلوتی که در دنیای واقعی قادر به ساختنش نیستم و همیشه اطرافیان و نزدیکانی هستند که دل نگرانم هستند

اگر خواننده حرف هایم بودید نوشته هایم را فقط نظر شخصی خودم بدانید و نه بیشتر