چهارشنبه، بهمن ۲۳، ۱۳۸۷

قانون تکیه گاهی برای مردان

فقط تغییر یک واژه کافیست تا زندگی های بسیاری را زیر و رو کند به ظاهر تغییر در یک کلمه است اما آیا همین یک کلمه تنها ریسمانی نبود که ریسمان نجات زنان از زندگی های غیر قابل تحمل بود؟ کافیست نوجوانان دختر و پسر باشگاه استقلال با هم تمرین مشترکی بکنند تا همه دادو بیداد ها به آسمان بلند شود و آیه هیهات من ... قرائت شود و خدا و امام زمان به استطاعت فرا خوانده شوند و با یک فتوا این اعمال مساوی کفر خوانده شوند تا بلکه دل مجروح شده شان از این خبر کمی آرام گیرد ، اما در مقابل در سکوت مطلق سرنوشت زنانی را رقم میزنند که اولین و آخرین راه چاره شان آزاد کردن جانشان به عوض حلال کردن مهریه عند المطالبه ای است که با عند الاستطاعه کردنش ،شوهر دیگر هیچگاه قادر به مستطیع شدن نخواهد بود، اینجاست که دیگر حرفی از قرآن و چندین آیه اش که مهریه را حتی قبل از مطالبه آن حق زن می داند به میان نمی آید و شوهر که قانون برایش تکیه گاه بزرگی شده است حتی در دعواهای خیلی پیش پا افتاده زن را از هوویی می ترساند که هوسش را کرده .

حرف های امروز زنان ما گوش شنوایی می خواهد اما قانون نه تنها گوش شنوایی برایشان نمی شود بلکه تنها دست گرفته بر دهانشان می شود تا به سکوت وادارشان کند ، سکوت کنند و فقط چهار چشمی مراقب شوهرانشان باشند که نکند دیگر نخواهدشان ، که نکند از او خسته شده باشد ، که نکند...برای حرف هایم دنبال مخاطبی می گردم ، برای سوالاتم با دنبال جوابی هستم ، من دیگر نمی خواهم در هراس زندگی ای باشم که هر لحظه اش به اراده مردی باشد که تنها از تو اطاعت مطلق می خواهد ، نه نمی خواهم مردان را مقصر بدانم ، این قانون کشورم هست که من را جنس دوم می خواهد ، زندگی من را با پدر و سپس با شوهر مجاز می داند. زنان کشور من می خواهند حرف بزنند اما کافیست لب به اعتراض بگشایند تا با یک بر چسب فمنیست بودن و یا تشویش اذهان عمومی محبوس شوند .آری نباید اذهان عمومی خبر از جفاهایی داشته باشند که هر روز بر شدتش افزوده می شود و انگار که پایانی بر این تبعیض ها نخواهد بود ، اذهان عمومی فقط باید وقتی از حق نداشته شان آگاه شوند که دیگر نتوانند کاری بکنند.

روزگار بس غریبی را پیش رویمان نهاده اند ، آگاهی هزینه سنگینی برایت خواهد داشت و تو را هر دم در هراس از دست دادن حداقل هایت وادار به سکوت می کند تا مبادا تشویش اذهان عمومی کرده باشی.روزگار بس غریبی که جنس دوم بودن را همچون طوقی بر گردنمان انداخته است تا مبادا لحظه ای فراموشش کنیم ، تا مبادا بخواهیم لحظه ای به تغییر و تساوی بیاندیشیم که آن بی شک مساوی خواهد بود با از دست دادن خانواده ای که تنها این جنس دوم ملزم به حفظ آن است حتی در شرایطی که برای این رسالت بزرگ کوچکترین حقی برایش متصور نباشیم.

گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من باشد آنچه البته به جایی نرسد فریاد است

۱ نظر:

ناشناس گفت...

نویسنده: فرزانه.ع پنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 2:9

جوانه می زنم×به روی زخم بر تنم×فقط به حکم بودنم×که من زنم زنم زنم×چو همصدا شویم ×پا به پای هم رویم ×دست به دست هم دهیم ×از ستم رها شویم

کاش می تونستم این متن رو به همه ی زنان و دختران ایرانم نشون بدم!


نویسنده: protesterپنجشنبه 24 بهمن1387 ساعت: 16:21

درود
این را در پاسخ به یکی از کامنت های وبلاگم گفته بودم و فکر می کنم تکرارش بی مناسبت با پست شما نباشد:
"زن بودن حماقت است نه جسارت! اصلا بهتر بگم جنایت است!زن بودن یعنی اوج گرفتن های کران دار! و چه خنده دار است،ریاضی هم هر موجود کران داری را بی خاصیت می داند! اگه شزافت مردی به صفر میل کند نجابت این موجود کران دار هم به صفر میل خواهد کرد!شناسنامه ات را نگاه دار،شاید روزی تو را هم انسان بدانند!!!بی خیال ارث،دیه،شهادت و مهریه!عجیب است با تمام ترحم مردانه ام به تو حقی داده ام که خود از تو گرفته ام!و چه سخاوتمندانه تو را انسان خطاب کردم!"
________________________________________________
فاطمه.م:
سیمون دوگوآر جمله معروفی دارد:"کسی زن به دنیا نمی آید ، زن می شود"
زنانگی یک ساخت اجتماعی است که در طول تاریخ از سوی مردان تحمیل شده و موجب گشته زنان عملا این فرو دستی را بپزیرند اما دور نمی بینم زمانی را که همه این ساختار ها در هم بشکند ،ما برای رسیدن به این روز منتظر ترحم قانون نخواهیم بود که روزی ارث زمین منقول و غیر منقول را با هزار اما و اگر نصیبم می داند و روزی با تغییر یک واژه از پشت خنجر می زند.وب سایت


نویسنده: روناک جمعه 25 بهمن1387 ساعت: 0:35

تمام الفاظ جهان را در اختیار داشتیم و آن نگفتیم
که به کار آید
چرا؟
چون تنها یک کلمه در میانه نبود
آزادی
ما نگفتیم
تو تصویرش كن!پست الکترونیک


نویسنده: مسیح علی نژاددوشنبه 28 بهمن1387 ساعت: 1:54

خانه آباد فاطمه عزیز.