یکشنبه، اسفند ۰۹، ۱۳۸۸

آرمانی مقدس تر از سهم فردایمان!

رسمیت جلسه اعلام می شود ، متهم قبل از شروع دادگاه در جایگاه مجرم ایستاده است ، سکوت جلسه ویران کننده افکار است ، تاریخ در صندلی های حضار با کلافگی و بی حوصلگی تمام منتظر نشسته است ، دادستان با اجازه کائنات متن کیفر خواست را با صدای بلند قرائت می کند ، این صدای بلند صدای یک نفر نیست متهم و حضار بدون هیچ پیش نویسی با دادستان هم نوا شده اند ، در میان این صداها سکوت خالی اطراف همچنان خودنمایی می کند ، نوبت به قاضی رسیده است "زندگی با اعمال شاقه"حکم را از حفظ می خواند و سپس از متهم می خواهد اگر دفاعی دارد بنشیند و اظهار کند و قبل از اینکه حرفش تمام شود متذکر می شود که حرفی نزند که بر علیه اش استفاده شود ، متهم اما ایستاده و اینبار سکوت را همراهی می کند تا به زعم خود اعتراضش و اعتصابش را آشکار کند و از دید یک تاریخ سکوتش به قبول گناهکاریش تعبیر شود . متهم محکوم به زندگی در تاریخیست که همگی در دادگاهش حضور داشتند رهایی (!) با دستبند و زنجیری به پا و چشم هایی که با زبانی بسته محکوم به دیدن بود .

امروز در روزگاری هستیم که بشر به تمدن چند هزار ساله اش افتخار می کند ، روزگارش را عصر تکنولوژی و چه و چه می نامند ،اما مردمان سرزمین من متفاوت تر از دنیایی ساز خود کوک می کنند و با رقص خود دنیایی را به توجه به سوی خود می خوانند ،در این میان این زندگی ماست که رقم می خورد و در آن سوی دنیا فستیوالی به پا می شود و داورانی که به تماشای زندگی ما می نشینند ، درست است حس وحشت در این عکس و حس درام در آن فیلم بی داد میکند، روزهایمان فیلم و عکس و مستند می شود، جزو برترین ها و اولین ها می شود و جایزه می گیرد و تشویق می شود ( تصوير جان باختن ندا، بهترين فيلم خبري سال شد / دو فيلم ايراني «سنگسار ثريا ميم» ساخته سيروس نورسته و «زنان در کفن» اثر مشترک محمدرضا کاظمي و فريد حائري‌نژاد، جايزه عدالت «سينما براي صلح» را از نهمين دوره برگزاري اين رويداد سينمايي به‌دست آوردند / فریاد "الله‌اکبر" زنان بر پشت‌بام تهران، بهترين عکس خبري جهان شد )وقتی این سه تیتر را در کنار هم می گذارم ، تصویر زنان سرزمینم هم چون دیواری در مقابلم قیام می کند ، یاد متهم ایستاده در دادگاه می افتم و قصه تکراری مظلومیت دو چندان این نیمی از مردمان کشورم ، قصد مرثیه سرایی از زندگی هایمان ندارم و نه قصد این دارم که گله کنم از هم جنسان خودم که تلاشی برای ختم این حقارت و مظلومیت تاریخی نمی کنند ، می روم یک راست سراغ واژه ای به نام فداکاری، و چقدر این واژه فریبکار است ، چقدر تنفر انگیز است تو را پشت این واژه ایست داده اند و تو برای داشتنش و نداشتن دیگران افتخار کنی ، چه حس حقارتی دارد از جایگاه ضعف گذشت بکنی ، همه این حرف ها برای لجن مال کردن یک واژه کافیست، حرفم از ایران است و زنان و حس فداکاری ، به سراغ گذشته باید رفت و برگه های تاریخ را ورق زد. می روم سر وقت مشروطه ، حضور زنان ماتم می کند!چرا تا حال چیزی از رشادت ها و جنگ آوری های سردار بی بی مریم بختیاری نشنیده بودم ،حتی اینکه در مبارزه ای مسلحانه بین موافقان و مخالفان مشروطه در آذربایجان جسد 20 زن در لباس مردانه یافت شده است یا در سال 1290 وقتی شایعه شد برخی از نمایندگان مجلس به خواسته های روس تن داده اند حدود 300 تن از زنان با تپانچه به مجلس رفتند تا آنان را مجبور به "حراست از آزادی و تمامیت ارضی وطن"کنند، یا در آذربایجان قیام زینب پاشا را در دهه 1310قمر مشاهده می کنیم و هنگام اوج گیری مبارزات مسلحانه مشروطیت ، زنان بسیاری مخفیانه در لباس مردان در مبارزات شرکت کرده اند و برخی از آنان به طور اتفاقیشناخته شده اند،مشروطه پر است از رزم و جنگ آوری و رشادت های زنان ایرانی که متاسفانه همه فراموش شده اند ، و نتیجه مشروطه نوشتن اولین قانون اساسی کشورم شد قانونی که زنان سهمی از آن نداشتند ، زنان لباس جنگ از تن در آوردند و به کنج خانه هایشان بازگشتند ، به سراغ انقلاب 57 ایران می روم ، سراسر مدیون زنان ایرانی ، حضور در تظاهرات های اعتراضی و ... و دوباره قانونی که همچنان او را نیمه دوم جامعه انگاشت ، مبارزه برای آرمان و ایستادن تا لحظه رسیدن ، این مرام زنان سرزمینم است ، همواره زنان در حرکت های آرمان خواهانه همپای مردان شده اند و اما وقتی حرکتی حاصلی داشته نه تنها حضورشان نادیده گرفته شده است بلکه از ادامه حضورشان منع شده اند ، این بی مهری ها نسبت به زنان در مشروطه کاملا هویدا بود و مگر نه اینکه بعد از این جفا نباید با هیچ اعتراضی همراهی می کردند ، اما می بینیم زنان سرزمین من فراتر از این می اندیشند آنان در انقلاب 57 نیز حضور دارند ، چون مبارزه را برای غنایم بعد از جنگ نمی بینند ، آرمانشان آنان را به مبارزه می خواند حتی اگر نتیجه مشابه انقلاب قبلی عایدشان شود! با مقدمه ای از این گذشته می رسم به وقایع اخیر ، جنبشی اعتراضی که حضور مادران و زنان سرزمینم بیش از پیش مشهود است ، و همچنان دلگرم تغییری که شاید به قوانین بدهند و اوضاع ایرانشان را بهبود دهند و باز حرف از آرمان آزادی خواهی و عدالت خواهی و حق پیشگی ! یاد متهم در دادگاه می افتم شاید او بهترین انتخاب را کرد همراهی با سکوتی که در آن دادگاه کر کننده بود و یادآور کلام شریعتی که سکوت عجب فریاد رساییست آنجا که حنجره ای برای فریاد نمی ماند! با این نوشته قصد سهم خواهی یا یادآوری ستم های رفته نیستم ، می خواهم گریزی بزنم به جامعه ترک ایران و ادعایی که بعضا می شنویم مبنی بر اینکه ترکها از بیهوده بودن همراهی جنبش های اعتراضی مایوس شده اند و علت سکوتشان در این اتفاقات اخیر را تصفیه حساب با فارس ها می دانند ، کیست که منکر این شود مشروطه مدیون آذربایجان است و کیست که نداند آذربایجان در جریان انقلاب جزو مهره های اصلی بود ، روحیه ایستادن بر سر آرمان ها با تمام غیرت و شرف جزو لاینفک آذربایجانیهاست که کسی نمی تواند منکر آن شود ، دلایل و تحلیل های بسیاری از این سکوت می شنویم ، یکی از دلسردی مردم آذربایجان می گوید و دیگری از افزایش سرکوب ها و بگیر و ببند ها در این چند سال اخیر و ... من کاری به درستی و نادرستی این برداشت ها ندارم ، اما تردیدی ندارم چه ترک چه کرد و چه... هر انسانی که به دنبال آرمان های خود باشد تنها الگوی قابل قبول زنان سرزمینم هستند که مبارزه برای رسیدن به خواسته هایشان را مختص سهم خواهی ها و تصفیه حساب ها نمی دانند ، سکوت در مقابل ظلم آشکار با هیچ حرفی قابل توجیه نیست .بی گمان اندیشه والای زنان این خاک باید سر لوحه تمام انسان های آزادی خواه باشد. اینجاست که داشتن روحیه فداکاری حس مقدسیست نه از سر ناچاری بل فداکاری تنها برای آرمانی مقدس تر از سهم فردایمان!

۱۸ نظر:

یهدا گفت...

ببینم، مگه قرار نبود شما بیاید بلوگ اسپوت؟!
هنوز تو بلاگفا می نویسی ر ِفیق؟

زیتون گفت...

زلف عروس
تجاوزبه 50دخترراهم باکلیک روی تگ فال ومراجعه به رمال اعصاب رادرمان نمیکنه غذاچرابخونیم
مرارادرآغوش گیر
رانیزباکلیک روی تگ بخونیم

شازده کوچولو گفت...

سلام عزیزم خیلی مرسی اومدی دلم براتون تنگ شده شدید یعنی همه دلمون براتون تنگ شده کاش بازم بیاید . وب جدیدتم مبارک رک رک اجازه هست لینکت کنم عجیجم؟ با چه اسمی؟

مریم.ف گفت...

fati çox xoş gəlibsən gözümiz işıqlandi.
"mən əli oğluyam azadələrin mərd o muradi
o qaranlıqlara məşəl
o işiqliqlara hadi
haqqa imanə munadi
başda sınmaz sipərim əldə kütəlməz qılıcım var"

مریم.ف گفت...

نمی خواهم تحلیلی بر تحلیلهای گذشته بیافزایم یا توجیهی منطقی ولی در این بین بی انصافی رسانه های خارجی که علنا مانع از انعکاس اخبار و فعالیت آذربایجان میشوند را نباید نادیده گرفت. نمیدانم چرا همه سعی در جدا کردن مردمانی از سرزمین پهناور اجدادیشان دارند که با تمام وجود 8000سال دلاورانه برایش جنگیده اند در این میان سهم افرادی که قصد تصویه حساب دارند از این اعتراض و فعالیت بیشتر از سایرین باید باشد چرا که اینان دلیلی افزونتر برای مبارزه با دولت دارند و در طی این طریق(حداقل برای هدف مشترک) با ملت فارس همراه و همسو!!

حریت گفت...

-بیانیه جمعی از فعالین ملی و مدافعین حقوق مردم آذربایجان
-مصالحه یا سرکوب؟
-آش ولایت فقیه در سفارت بریتانیا پخته شد...!
-استعفا بهترین گزینه خامنه ای
-خمینی از امریکا می خواسته است او را با ارتش در ارتباط بگذارد
-به مناسبت ۶اسفندماه،سالگردتیرباران ناخداافضلی ویاران
http://horriyyat3.blogsky.com/

داروگ گفت...

سلام ممنون ازمحبتتون فاطمه خانم
لینک کردم
ردیف س- داروگ

زیتون گفت...

ممنون ازمحبتت فاطمه خانم
لینک گردم

یهــــــدا گفت...

به به!
خوش اومدی بلاگریه جدید.
خوشحالم کردی.

فرزانه گفت...

دلم می سوزد برایشان
آنها نمی دانستند که داروگ مان ققنوس وار خواهد آمد
مگر میشود داروگ ،در آمدن بهار، قاصد باران نباشد!!
خوش آمدی که آمدنت مژده نزدیکی بهار است
بهاری که می خواهم قاصدش تو باشی...

فرزانه گفت...

حس فداکاری زنان از جایگاه ضعف تلقی می شود چون قدرتی در اختیارشان نیست،مگر جز این است که قدرت زنان را برایمان در چشمانشان خلاصه کرده بودند که می تواند مردان!!! راگرفتار کند!قدرت خالق ضعف،که حتی نگاهت را ممنوع کنند تا کسی گرفتار نگاهت نباشد!از پس همه ی این ممنوعیتها،ندابه جای همه مان نگاه کرد وعالمی را گرفتار نگاهش کرد،نگاهی نه از ضعف وترس جان دادن،نگاهی سراسر بهت و تعجب،پراز سوال...

وترکها
از ترکها انتظار بیشتری هست چون همه می بینند وقتی یکی میشوند برای تشویق تیم فوتبالشان چگونه شهری را سرخپوش می کنند ومیدانند که اگر بخواهند خواهندتوانست ایران را سبز پوش کنند!

protester گفت...

حال که نه اعتماد داریم و نه اعتماد ملی،ایران دخت را هم چون دخت های ایران لغو امتیاز کرده اند و امروز معنایی جز این ندارد:"یک روز به فیلتر شدن وبلاگمان نزدیکتر شدیم"چاره ای ندارم که دلم را به همانspot داروگ خوش کنم،خال سیاهی که قرار است خار ظلم ایشان و نه چشمان ایشان باشد،که ایشان به قدر کافی در بینایی مشکل دارند ونباید خاری برای چشم آنان آرزو کرد!

protester گفت...

تبعیض(از هر نوعی جنسی،قومیتی و ...)در حق چهار گروه ظلم خواهد کرد:
1.کسی که با تبعیض به حقش می رسیده،آن چه کسب کرده همواره زیر سایه ی شوم تبعیض قرار خواهد گرفت!
2.کسی که با تبعیض به آن چه حقش نبوده رسیده،سرانجام روزی این دومینو پایان خواهد یافت و در آن روز او که چون بادکنکی بزرگ شده سوراخ و خالی خواهد شد!
3.کسی که با اعمال تبعیض به آن چه حقش بوده نرسیده،این حالت بیشتر از حالات دیگر مورد توجه است اما پس از مدتی به علت حافظه ی نه چندان خوب جمعی ناکامی هایی که ناشی از آن تبعیض بوده به شکل مستقل مورد بررسی قرار می گیرد!
4.کسی که با اعمال تبعیض به آن چه حقش نبوده نرسیده،این گروه سعی داره خود را با گروه سوم شبیه سازی و خود را در اون گروه بگنجاند،ناکامی و تنبلی ایشان با واژه تبعیض به شکل ظاهری و فریبکارانه توجیه خواهد شد!
در این آشفته بازار فاصله ای که میان گروه های اول و سوم رخ میده کم کم به موضوعی بدیهی تبدیل میشه!و اون فاصله به عاملی غیر از تبعیض ربط داده میشه.طبیعتا اگر برای برآورده کردن خواسته ای مختار به انتخاب باشیم به فکر گذشته افراد نخواهیم بود و کارآمدی برای ما حرف نخست را خواهد زد و بدین تریتب در مقاطع بالاتر نیز این گروه نخست هست که فرصت آزمون و خطا پیدا می کنه!(با گروه دوم کاری ندارم چون سرانجام یه جایی بی لیاقتی ایشان هویدا خواهد شد!)و تبعیض های آتی منطقا توجیه پذیر!
نمی خوام در مورد این که در گذشته چه قومیتی یا چه جنسیتی بیشترین هزینه را برای آزادی داده بحث کنم یا شهدای کی بیشتر بوده،که چنین بحث هایی به راحتی انگ تعصب جنسیتی و قومیتی خواهد خورد و دردی را دوا نخواهد کرد؛اما آرمان مقدس ما در فردای آزاد پیش از هر چیز تبعیض زدایی و ظلم نکردن در حق چهار گروه خواهد بود!
یه چیز دیگه این که اگر کسی به تبعیضی که متوجه ی اوست(و یا ظلمی که متوجه ی او و دیگرانه) اعتراض می کند منتی متوجه ی دیگران نخواهد بود(هم ارز کردن اون با واژه ی فداکاری؟)و بیش از آن که اعتراض کردن او شایسته ی ستایش باشد اعتراض نکردن او شایسته ی نکوهش!و اگر کسی به تبعیضی که متوجه دیگران است(حال چه از این تبعیض منفعتی متوجه ی او شود و چه نشود!)اعتراض کند اول و آخر در حق خودش لطف کرده است چرا که مطمئنا اون تبعیض از جنسی دیگر دامن او را نیز خواهد گرفت!مضافا بر این که گفتگو میان جامعه ای که مفعول تبعیض و جامعه ای که مصون از تبعیض بوده سخت و دغدغه های ایشان برای یکدیگر غیر قابل فهم خواهد بود! در اون اتوپیا که تبعیض ها حداقل و نیت برای حذف حداکثری ایشان استوار خواهد بود مسئولیت ها حداکثر خواهد بود و گروه های دوم و چهارم واقع بینانه رفتار خواهد کرد.برای مثال اگه بحث خود را معطوف تبعیض جنسیتی کنیم در اون اتوپیا دیگر خبری از ترحم و موهبت های پوشالی سنتی در حق زنان نخواهد بود(این که بین ندا و دیگر شهدای جنبش تفاوت قائل باشیم یا جایزه های کشورهای دیگه،از نوبل عبادی بگیر تا مواردی که اشاره کردید،خالی از اغراض سیاسی بدانیم،هم صحه گذاشتن به قانون بربریتی است که میان زن و مرد تفاوت قائل می شود و هم ناشی از ترحمی مردانه است که:"ما که میگم زن ها را چه به سیاست،بدبخت گناه داشت،آخه او که زن بود(= آدم نبود)")همان اندازه که مرد بابت عدم استقلال اقتصادی نکوهش خواهد شد زن هم!همان اندازه که از استخدام زنان در امور نظامی ممانعت نخواهد شد(نمیگم این در میان خواسته های زنان در اولویته به عنوان نمادی میگم که نسبت به اون جبهه گیری وجود داره) از خدمت اجباری مردان هم!همان اندازه که افراد در انتخاب شریک زندگی یا انفصال از شریک زندگی انتخاب و اختیار خواهد داشت به همان اندازه خبری از پرداخت هزینه های مادی(از قبیل مهریه و ...) نخواهد بود!چون قراره ما ورای جنسیت و قومیتمان در همه چیز برابر باشیم.
و در نهایت این که به جای این که به فکر انتخاب الگو برای مردمان سرزمینمان باشیم خود الگو باشیم و برای ایشان حق انتخاب قائل باشیم!
آری سهم ما آرمان هایمان خواهد بود که کسی نمی تونه اونا از ما بگیره و همیشه پیش ماست!

فاطمه.م گفت...

یه توضیح در مورد واژه "فداکاری" که به کار بردم، تعریف ابتدایی ام از فداکاری همان قدر تنفر انگیز است که فداکاری را منت گذاشتن تعریف کنیم ، اگر گفتم فداکاری نه برای "شخص" که تاکید کردم از برای "آرمان"هایمان.
و نکته دیگر اینکه مسلما ندا فرقی با دیگر شهدای جنبش نخواهد داشت آنزمانی که اتوپیای ترسیمی شکل بگیره

بازنده گفت...

سلام فاطمه جان آره همون بازندم که فیلترم کردن

لیلا گفت...

سلام فاطمه جان به میلت یه سری بزن

ناشناس گفت...

سلام
جمعه ندیدمت آمده بودی؟فردا سبح یک شنبه قراره بریم عینالی

لیلا گفت...

سلام . وبلاگم در بلاگفا مسدود شده
آدرس جدید یاری یول
http://yariyul.wordpress.com

شاد باشی