یکشنبه، آذر ۱۵، ۱۳۸۸

برای یاران دبستانیم

می نویسم برای بغض های مشترکمان ، می نویسم برای روزهایی که ترس از امروز داشتیم و دغدغه فردایی که چه بر سرمان خواهند آورد ، می نویسم برای تک تک آنانی که با هم عزم زنده کردن دل های غم گرفته را کردیم ، می نویسم برای همه آنانی که خواستشان جز عزت و آزادی و عدالت برای مردمانشان نیست و هیچ کس و هیچ چیزی نمی تواند آنان را از خواستشان منصرف کند،می نویسم برای تمامی یاران هم کلاسیم ، می نویسم برای دوستانی که جایشان سبز است در دانشگاه .

16 آذر روز همه ماییست که از بیدادگری ها به ستوه آمده ایم و قصد سکوت نداریم از اینهمه جفا و دروغ

" خسته نشو ای تن من

آخر جاده روشنه

ترکه خیس آلبالو

یک جای قصه میشکنه"

هیچ نظری موجود نیست: