جمعه، مرداد ۱۶، ۱۳۸۸

اعتراف میکنم

چند روزی از اعتراف بزرگان اصلاحات می گذرد ، آنان چه مظلومانه فریب خورده اند و چه با شهامت به گناه خود معترف شدند من نیز به تاسی از این بزرگان قصد اعتراف دارم گرچه همه حرف های آنان در بند بود اگر هم شک و شبهه ای باشد متوجه آنان است و نه منی که آزادانه تر از همیشه به نوشتن این سطور روی آورده ام.

من در حضور پیشگاه خدا و نه دادگاه های صوری و در حضور همه ملت و نه جمعی از خودی ها اعتراف می کنم که فریب خورده ام ، من در تمام ربع قرن حیات خود به راه خطا بوده ام ، من با تمام شجاعت اعلام می کنم که همه باور هایم در مورد حکومت اسلامی به غلط بوده ، من چه کودکانه فریب واژه مردم سالاریه دینی حکومتم را خوردم ، عجب کلمه تاریخ مصرف داری ، به هنگام تهدید و خطر کیمیایی هستیم بی مانند و به هنگام قدرت و بی نیازی خس و خاشاکی که مستعد اخلال بر ضد امنیت عمومی است . من اقرار به گناه کاریم می کنم گناهی نا بخشودنی که حکومت اسلامی کشورم را مطابق حکومت زمان علی می دانستم و چه اشتباه بزرگی که اسلام را همان آموزه های قرآن می دانستم . درست از وقتی به یاد دارم پدر و مادر در گوشم خواندند که حکومت کشورم به حق است و قابل دفاع ، بعد تر ها نیز خود بسیار از الهی بودن حکومت پیامبر و علی خواندم ، عجب تساوی ای را برایم تعریف کردند ، چقدر جای شعف داشت باور این تساوی ، هر باری که تساوی همیشه به نفع حکومت الهی سنگین می شد کلی وزنه توجیهیه زمان و روزگار و دنیای جدید داشتم که به سرعت آن سنگینی را جبران می کرد جای تردیدی وجود نداشت و هر چه گفته می شد بدون لحظه ای تردید جزو باور هایم می شد، اما اینبار اتفاق دیگری افتاد ، اینبار خودم ، دوستانم همه مردمی که می شناختم به راه خطا رفته بودیم ، مگر می شود؟ من چون همیشه تمام ملزومات را چک کرده بودم امکان ندارد اشتباهی شده باشد ، مگر می شود که خط بطلانی کشید به همه مردم ؟ تردید هایم آغاز شد هزار بار اتفاقات را مرور می کنم تا جایی که اراده ملت از حکومت کشورم ، حکومت اسلامی- الهی لغزیده پیدا کنم ، اما نه اینبار انگار حکومت کشورم به قواعد پایبند نبوده ، زود است برای بی اعتمادی به حکومتی که از وقتی چشم گشوده ام باورش داشتم صبر میکنم حتما اشتباهی رخ داده ، من برای نجات باورهایم به حکومتم اعتماد می کنم و خواسته ام را می گویم اما عجیب این حکومت بی طاقت شده ، چه شده است بر این حکومت رئوف اسلامی که اینچنین بر مردمش بی رحمانه اسلحه را نشانه گرفته است؟ دیگر نمی توانم افسار تردید هایم را نگه دارم به نا گاه از دستم رها می شود و همه باور های صادقانه ام را زیر استبدادش له می کند تلاش بی فایدست دیگر کاری از من برای من ساخته نیست ، حتی دیگر احتیاجی به جمع کردن خرده باورهایم نیست اما لحظه ای درنگ کن انگار هنوز چیز هایی مانده تا دل خوشم کند ، حکومت الهی همچنان بر فراز باورهایم خودنمایی می کند ، بارقه ای از امید من را نجات می دهد از آن گردباد ویرانگر ، وعده الهی حق است و قرار نیست حکومت ظالم پا بر جا بماند .

سراغ دادگاهی می گردم تا به واسطه اعتراف هایم زندانیم کند و اندکی شکنجه اما نه، مگر نه اینکه من به واسطه در بند بودن به این آگاهی ها معترف شده ام آری ، ایران امروز من در حکم سلول زندانی است از برای ما خس و خاشاک .اما با اعترافاتم منتظر رهایی از زندان نیستم که ارزشی نخواهد داشت بلکه اینبار اعترافات من باید حصار های زندان را برایم بی معنی کند و از بین ببرد هم دور می نماید هم نزدیک ، اما اندیشه شکستن حصارها زندگی را شاید ممکن کند.

۳ نظر:

ناشناس گفت...

نویسنده: فرزانه.ع شنبه 17 مرداد1388 ساعت: 1:2

هر شب ستاره ای به زمین می کشند و باز
این آسمان غم زده غرق ستاره است

"ایران امروز من در حکم سلول زندانی است از برای ما خس و خاشاک "و من به کوری چشم زندان بان همچنان عاشق این سلولم!


نویسنده: protesterشنبه 17 مرداد1388 ساعت: 9:25

اگر اعترافی بوده،به بزرگی اصلاحات بوده،که در اصلاحات خبری از بزرگ و کوچک نیست.
البته جنس اعترافات ایشان دقیق عکس اعتراف شما بود؛ایشان هم اعتراف کردند که باورهاشان در مورد حکومت اسلامی به غلط بوده،منتها اعتراف به این که این حکومت آن قدر گل و بلبل هست که گل و بلبل های زمانه از شدت حسودی غزل خداحافظی می خونند و ایشان به غلط دستان حکومت را آلوده به خون ملت می دیدند.اعتراف کردند که "مردم سالاری دینی"هرگز فریب نخواهد بود،منتها تعریف حاکمان از مردم،سالار خواهد بود.
بر خلاف شما اعتراف کردند که این حکومت بدون تاریخ مصرف توزیع شده است چرا که تاریخ و مصرف هر دو در ید قدرت حاکمان است.
اعتراف کردند که هیچ تهدید و خطری برای این نظام تعریف نشده،از این رو همواره خس و خاشاکی هستند که اگر استعدادی در اخلال در امنیت ملی داشته اند مربوط به رژیم بی امنیت و بی ملت پهلوی بوده.
حکومت اسلامی؟شاید منظورتون حکومت جمهوری اسلامیه؟که اگر نامش حکومت اسلامی بود اقرار شما نیز این چنین بدهکار زمان نمی شد،شاید هم منظورتون این بوده که جمهوریت جز لاینفک اسلامه،همان طور که علی بی حضور مردم حکومت را نپذیرفت.
اما در مورد الهی بودن حکومت پیامبر و علی:
فکر نمی کنم حکومت ایشان الهی بوده باشه،چون حکومت از یه نفر تشکیل نمیشه و شما تصدیق می فرمایید که جز حاکم کارگزاران حکومت پیامبر و حضرت علی الهی نبوده اند و مضافا بر این که پیامبر و حضرت علی به عنوان یه حاکم از الهی بودن خود هیچ استفاده ای نمی کردند چرا که قرار بود برای دیگر حکومت ها و انسان ها الگو باشند(نه این که با مارک الهی بودن امکان هر گونه نقد گرفته بشه(کما این که الان همین طور عمل میشه)کما این که می بینیم مشورت گرفته و گاه نظر دیگران را بر نظر خود در اولویت قرار می دادن(جنگ خندق،پیشنهاد خندق از سوی سلمان؛جنگ احد،جنگ در خارج از مدینه بر خلاف نظر پیامبر؛و یا حضرت علی که مشورت دادن مردم به حاکم را نه از حقوق مردم بل از حقوق حاکم می دونسته)وب سایت

ناشناس گفت...

نویسنده: protesterشنبه 17 مرداد1388 ساعت: 9:25فرموده اید:"هر چه گفته می شد بدون لحظه ای تردید جزو باور هایم می شد، اما اینبار اتفاق دیگری افتاد" منظورتون از این بار چیست؟یعنی تا قبل از انتخابات 88 چنین بی شک و شبهه به این نظام نگاه می کردید؟که پست های وبلاگتون چنین ادعایی را تکذیب می کنند،چرا راه دور بریم،همین پست قبلی شما نشون میده زخم شما لااقل ده ساله است.
فرموده اید:"مگر می شود که خط بطلانی کشید به همه مردم ؟"در این جا منظور از مردم چند درصد از مردم هستند؟یعنی این همه خط بطلانی که در طول این 30 سال بر مارکسیست ها،سلطنت طلبان،نهضت آزادی،جبهه ملی،مجاهدین خلق و ... کشیده شد خط بطلان محسوب نمیشه یا اونا مردم نبودند.ممکنه بفرمایید خب دموکراسی یعنی خواسته ی اکثریت و اونایی که من میگم اکثریت مردم نبودند اما دموکراسی با نگاهی صحیح تر یعنی حفظ حقوق اقلیت،که اگر چون امروزی شما را صاحب آرای 14 میلیونی دونستند و البته اقلیتی خس و خاشاکی،بتونید به شکل قانونی اعتراض کنید،اصلا کسی باشه که اعتراض شما را بشنوه. این طوری صحبت کردن باعث میشه نیت شما را غرض ورزانه بدونم بگم تا دیروز تردیدی وجود نداشته چون سید محمد خاتمی دو دوره رئیس جمهور شده تا دیروز تردیدی وجود نداشته چون موسوی تایید صلاحیت شده تا دیروز تردیدی وجود نداشته چون ابطحی در دادگاه اعتراف نکرده تا دیروز تردیدی وجود نداشته چون نام شهدای آزادی را بلد نبودیم،حالا که نوبت به ایشان رسید بفرمایید "عجیب است این حکومت بی طاقت شده"
یقین دارم که برای شما پایمال شدن حقوق یک انسان هم(اگر چه مخالف شما و در اقلیت اقلیت باشه)عذاب آوره(شاهد ادعا:پست های شما) اما دلیل نمیشه برای نشان دادن عمق فاجعه در بعد از انتخابات،به تطهیر چهره ی نظام در 30 سال (تا قبل از 22 خرداد 88)پرداخته و به گونه ای صحبت کنید که گویی غافلگیر شده اید؛که حتی با گفتن جملاتی "زود است برای بی اعتمادی" یا "صبر میکنم حتما اشتباهی رخ داده "تمام تلاش خود را می کنید که اون چهری زیبا مخدوش نشه.آری با شما هم کلام هستم که کمتر کسی انتظار چنین تقلبی را داشت،کمتر کسی انتظار چنین خشونتی را داشت،کمتر کسی انتظار زندانی کردن و اعتراف گرفتن ها را داشت اما فراموش نمی کنیم ظلم های بزرگ از ظلم های کوچک زاییده می شوند،هیچ کس نه یک شبه دزد می شود،نه آدمکش و نه دیکتاتور.وب سایت


نویسنده: protesterشنبه 17 مرداد1388 ساعت: 9:26

اما در مورد این که فرموده اید"لحظه ای درنگ کن انگار هنوز چیز هایی مانده تا دل خوشم کند"صد البته که مانده اما با لحظه ای درنگ نمیشه نجات یافت،خواننده ی بی طرف میگه شمایی که در مورد این حکومت چنین گفته بودید:"هر چه گفته می شد بدون لحظه ای تردید جزو باور هایم می شد" از کجا معلوم در مورد حکومت الهی نیز گرفتار تعصبات و احساسات نشده باشید و بی آن که دلیلی برای او بیان کنید با لحظه ای درنگ انتظار بارقه ای از امید را دارید.در حالی که اگر اعتقادی به حکومت عدل الهی دارید حاصل تفکر و مطالعه ی شما بوده نه لحظه ای درنگ.آری وعده ی الهی حق است و حکومت ظالم پا بر جا نمی ماند اما به شرط آن که به قول شاه بیت پست شما "اندیشه شکستن حصارها "ما را رها نکند.
در مورد"سراغ دادگاهی می گردم تا به واسطه اعتراف هایم زندانیم کند و اندکی شکنجه "نمی دونم چرا فرمودید اندکی شکنجه؟چرا اندکی؟اصلا شکنجه ی اندک قابل تعریفه؟
آن که در ایران امروز من زندانی است ما خس و خاشاک نماها نیستیم،خدایانی هستند که در توهم خدا بودن سال هاست به اسارت رفته اند!
در پایان اعتراف می کنم به صادقانه بودن اعترافات شما که صداقت نخستین شرط رهایی از زندان است!وب سایت

ناشناس گفت...

نویسنده: فاطمه.م شنبه 17 مرداد1388 ساعت: 11:49

پاسخی به جناب protester:
صد البته که عدالت در تضییع نکردن حقوق اقلیت نمود عینی پیدا میکنه اما اینکه باورهایی که از کودکی برایم از حکومت کشورم همان حکومت جمهوری اسلامی ساخته شده بود آنقدر ریشه دار بود که هر بار با هر اتفاقی اگر چه می آشفتم ، اگر چه نا امیدم می کرد ، اگر چه بی اعتمادم می کرد و به اعتراضم وا می داشت اما باز کورسویی برایم نگه می داشت که همچنان خود را زیر بیرق همین حکومت بدانم
اما در الهی بودن حکومت زمان پیامبر و علی اصرار دارم همان طور که فرمودید علی بی حضور مردم حکومت را نپذیرفت ، این را بزرگترین اثبات برای الهی بودن حکومت علی می دانم ، صفتی که من حق حکومت پیامبر و علی می دانم حکومت را ملزم به امر امر خدا بودن نمی کند بلکه عدالتی را نشانم میدهد که رهبر حکومت را با یک فرد یهودی در یک دادگاه می نشاند و حق را به فرد یهودی می دهد .
نمی دونم چقدر بهم حق می دید که تا حال اینگونه چهره استبداد کشورم در نزد همه عیان نشده بود؟ شاید من اگه در طول همان ده سال قبلی که می فرمایید به چنین باوری و اعترافی می رسیدم شک نکنید اعترافم در ملا عام شنونده ای پیدا نمی کرد.
ممنون از توجهتون وب سایت


نویسنده: کامران شنبه 17 مرداد1388 ساعت: 12:17

سلام

مشکلت همینجاست دیگر فاطمه جان. هنوز دلیر نیستی در دیدن واقعیت. واقعیتی که از دید تو نا زیبا و از دیدگاه من سراسر زیبایی است.

اشاره به پاسخت به دوست عزیزم، معترض.وب سایت


نویسنده: protesterشنبه 17 مرداد1388 ساعت: 21:51

در مورد الهی بودن حکومت باید بگم نه تنها با نظر شما مشکلی ندارم بلکه اونو قبول دارم،اما حضرت علی برای حکومت کردن محتاج استفاده از انسان هایی غیر الهی بود و خب وقتی ورودی یه سیستم خالص نباشه هر چه قدر هم تابع هنرمند باشه نمی تونه خروجی قابل قبولی داشته باشه.کما این که می بینیم حضرت علی چه قدر زمامداران حکومتش را مواخذه می کنه!
حکومتی که به من نوعی اجازه میده نه تنها در امور شخصی بل در امور زمامداری نیز حضرت علی را به پای میز محاکمه بکشونم و او با دفاع از خود یا منو راضی می کنه یا حقوق پایمال شده ی منو جبران می کنه.
البته با این تعریف شما خیلی از حکومت هایی که از بچگی برای ما به عنوان لاییک و حتی ضد خدا تعریف کرده اند به حکومت های الهی نزدیک تر خواهند بود(و این خیلی خوبه)؛البته اسامی نمی تونند مهم باشند،مهم برقراری عدالت و آزادی است؛چه پیشوند حکومت دیکتاتوری باشه چه جمهوری!وب سایت


نویسنده: محمدرضامولودییکشنبه 18 مرداد1388 ساعت: 13:46

ایمان به بهار
در زمستان قیمت پیدا میکنه وب سایت


نویسنده: دکتر کالیگاری یکشنبه 18 مرداد1388 ساعت: 20:21

khosh bashi
ali bud
caligari.blogfaوب سایت


نویسنده: گرگانامه دوشنبه 19 مرداد1388 ساعت: 9:30

سربلندي تمام دلباختگان اين ديار تاريخي را آرزومندموب سایت


نویسنده: به ستان (سقف شب)پنجشنبه 22 مرداد1388 ساعت: 14:12

سلام
این کامنت، دعوتنامه ی وبلاگ سقف شب است برای بازدید از آخرین پست آن با تیتر "تولد بعد از مرگ".وب سایت
نویسنده: بازندهشنبه 24 مرداد1388 ساعت: 14:34این حرکت ملی ناگزیر به پیروزیست زیرا ....................وب سایت


نویسنده: مسعودشنبه 24 مرداد1388 ساعت: 21:4

در سلول من گلي روييده است
در گوشه اي تنها ديدمش
مانند يك موم
زميني سفت را
سيمان و سنگ را
شكافته بود
ممنوعيت معنايي نداشت
هيچ پرنده اي در آن لانه نداشت
هيچ قطره باراني پر پرش نمي كرد
اين چنين زاده شده بود
اين چنين بدون كمك كسي
سلول با او ديگر زندان نيست
باغي است
باغي با يك گل تنهاي تنها....وب سایت