یکشنبه، خرداد ۲۴، ۱۳۸۸

بغض

فلک چو شادیه من دید آنهمه بشمرد کنون که می دهدم غم همی نپیماید

هیچ چیز سنگینی این لحظات رو نمیتونه بر طرف کنه ، پر از بغض هستم ، غم اینکه چه بر سرمان آوردند یک لحظه رهایم نمی کند ، باور نکردنیست تکرار چهار سال دیگر ، بد کردند با جماعتی که یک بار دیگر اعتماد کردند به حکومت ، بد کردند و با به سخره گرفتن آگاهی مردم نفرین ابدی را برای خود جاودانه کردند ، دیگر هیچ حرفی بغضم را نخواهد شکست بغضم را جاودانه خواهم کرد تا عصیان کنم بر این ناعدالتی ها .در این روزهای پر از دلهره تسلایی جز زنده نگه داشتن اندیشه سبزم نخواهد بود .

امروز را در بهت به سر بردم اما فردا چقدر دلگیر است ، تمام وجودم دردی دارد نا گفتنی .

دو روز هست که sms ها قطع هستن اینترنت بسیاری از شهر ها قطع هست و اکثر سایت ها فیلتر شدن و facebook و cloob هم چند ساعتی میشه که فیلتر شده شهر در قرق پلیس ضد شورش هست و جولانگاهیست برای موتور سواران ، از چه می ترسند؟ زمانیکه نزدیک به هفتاد درصد تائیدتان کرده اند ترستان از چیست؟ برای همان سی درصد اینهمه تدابیر امنیتی را حاکم کرده اید؟ گیرم که سیاهیه کارتان را با سیاهیه دود موتورسواران پوشاندید سیاهی قلبتان را چگونه پنهان خواهید کرد؟

این متن رو قرار بود دیشب تو وبلگ بذارم اما خوب با کمال تعجب blogfa هم مسدود بود!

۱ نظر:

ناشناس گفت...

نویسنده: آزادی تو بر بلندای کدام آسمان در پروازی؟ جمعه 29 خرداد1388 ساعت: 15:54

من نقش موسوی را هیچ گاه از لوح دلم پاک نخواهم کرد .... به خدا پناه می برم....کاش دفتر خاطرات اینگونه پایان نمی یافت.....!!


نویسنده: فرزانه.ع سه شنبه 2 تیر1388 ساعت: 1:42

می جنگم
میمیرم
رأی مو پس می گیرم


نویسنده: protesterچهارشنبه 3 تیر1388 ساعت: 10:7

می جنگیم،می میریم،اما احتیاجی به پس گرفتن رایمان نیست،چرا که رایمان اصلا دست اونا نیست که بخوان پس بدن،رای ما همان افکار و اندیشه مان بود که هرگز به اسارت نمی رود!