یکشنبه، اسفند ۱۱، ۱۳۸۷

بهای حقیقت

با دلی خونین لب خندان بیاور همچو جام نی گرت زخمی رسد آیی چو چنگ اندر خروش

تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

ابتدای نوشته ام به شما عزیزان را با بیتی از حافظ آغاز میکنم که چهار سال قبل خاتمی عزیز آن را برایمان سرود و رفت.

درست چند ماه پیش بود که زمزمه هایی شنیدیم از آمدن و نیامدن های خاتمی ، زمزمه هایی که با آمدن شما پویشگران برایمان به یک آرمانی دست یافتنی تبدیل شد شما خاتمی را آنچنان که شایسته اش بود ستایش کردید و آفرین داشت پویشی که اینچنین فرا گیر شد پویش از خاتمی می خواست که بیاید به هر قیمت ، اما خاتمی حرف دیگری داشت هیچوقت صریح از نیامدن نگفت تا مبادا احساس صادقانه شما را نادیده بگیرد او اعلام آمادگی کرد تا مبادا رنجیده خاطر شوید.خاتمی خیلی زود همه ناملایمتی هایی که دوستانش حتی بیشتر از مخالفانش بر او روا داشته بودند را به فراموشی سپرد تا نه مانند کسی و تنها مانند خودش ثابت کند که ارزش آرمانهایش بیشتر از آنی است که دیگران تصورش را دارند، خاتمی آمد اما مثل همیشه نه به خواسته خود بلکه به خواسته جماعتی که هنوز حاضر نیستند حرف هایش را به تمامی گوش فرا دهند و فقط خاتمی را می خواهند . شاید انصراف خاتمی دل بسیاری از شما را اندوهگین کرد اما مگر نه اینکه خاتمی با یک نوشته از همه ما خواسته هایی داشته یکبار دیگر به دور از ناراحتی و به دور از تعصب فقط خاتمی و لاغیر نوشته اش را بخوانیم این فقط مقدمه ای از خواست هایی است که خاتمی به عنوان سردمدار اصلاحات از ما دارد .

پویشگران عزیز بیایید یک بار هم که شده محرم پیغام خاتمی شویم ،یکبار دیگر حرف های خاتمی را مرور کنیم ، شمایی که وامدار خاتمی هستید تنها یک بار به خواسته او تو دهید و بگذارید او در جایی غیر از رئیس جمهوری کنارمان باشد . بیایید خاتمی را با حرف هایش قبول کنیم او برای آمدنش تعلل طولانی ای کرد اما برای رفتنش کوچکترین شکی نکرد چون آرمانش مشخص بود او با رفتنش روی لطیف سیاست را برایمان به تصویر کشید و ثابت کرد همانی بود که فکرش را می کردیم ،او ثابت کرد سیاستی که در پیش گرفته فرق می کند با آنی که تعریفش را شنیده ایم.

خاتمی ثابت کرد که صداقت و اخلاق چه جایگاهی دارد بیایید ما هم ثابت کنیم چقدر خاتمی را دوست داریم و چقدر به خواسته هایش احترام می گذاریم. خاتمی برایم در حکم حلاج است که در روزگار غریبی انا الحق گفته بیایید ما برایش همچون شبلی نباشیم که می دانست اما در جمع سنگ اندازان بود .

۱ نظر:

ناشناس گفت...

نویسنده: protester پنجشنبه 22 اسفند1387 ساعت: 23:1

"آزادی از عدالت زاده و با اندیشه سروده،با دیوار شعر و با زندان فریاد،با بیگانه باطل و با استبداد تکه ای نان! آزادی اگر حق است گرفتنی است و اگر هزینه دارد پرداختنی است!"
نمی دونم کی گفته اما یه جورایی با بهای مورد اشاره ی شما مربوط می شد! به هر حال دغدغه های شما به خوبی در پست ها عریان شدند،امیدوارم در حد تلنگر باقی نمانند!وب سایت