چهارشنبه، دی ۲۳، ۱۳۸۸

ملت بی پناه

عجب ملت بی پناهی شده ایم ما، ما بی شمار بودیم و این بی شماریمان را هرکس نسبت به افکاری که دارد گاهی توجیه می کند و گاهی انکار می کند و گاهی ستایش می کند اما در همه این وانفسایی که بوجود آورده اند این ما بودیم که فقط بودیم و همین فعل "بودن"بود که همه صفت ها را به خود می گرفت و ما فقط در نقش فاعل آن بودیم ، بودنی که در قید این نیست که چرا زمانش را حال یا آینده ننوشتم، بودنمان را چنان یقینی هست که از فردای بودنش شکی ندارد و مطمئن است که همان فردا رنگ گذشته به خود خواهد گرفت .

عجب ملت بی پناهی هستیم ما، دیشب بعد از 7ماه کسی به عوض همه ما خنده ای از سر تمسخر کرد، صدایش را به عوض همه فریاد های ما بلند کرد ، آن کس مهم نبود ابتدا از ارادتش به که و که گفت ، مهم نبود چند روز قبل اعضای تحریریه روزنامه تحت مسئولیتش استعفا داده بودند ، حتی مهم نبود اینکه گفت "کسی بی خود می کند فردا از این حرف های ما ..."، نه هیچ چیز مهم نبود چون ما ملت بی پناه ، گفتن حتی یک حرف از هزاران حرفمان را غنیمتی بس گرانبها می دانیم ، برای ما همین کافی بود که کسی از تلویزیون از عدم سلامت انتخابات گفت، برای ما همین کافی بود که در مقابل کسی که مردم را فقط آنهایی می داند که روز 9 دی حضور داشتند از 25 خرداد گفت.

عجب ملت بی پناهی شده ایم ما ، آرمان خواهیمان را حوصله شکایت از گرفتن جان انسان ها نیست چون بر این باوریم که عقایدمان را ارزشی بیش از جانمان است ، اما وقتی از مرده مان به نفع خود سود می برند و آنچنان ماجرا را هنرمندانه وارونه تحویلت می دهند که حتی از مردن خودت هر چقدری هم که آرمانت را قدر می دانستی باز طعم دهانت به تلخی ته خیار خواهد شد .

عجب ملت بی پناهی هستیم ما، بهشت را ارزانی مادران می دانند و از سوی دیگر همین دنیا را برایشان به جهنمی تبدیل می کنند ، مادرانی که حتی حق ندارند برای تنها امید های بودنشان عزاداری کنند ، تکریمش کنند و تشییعش کنند، مادرانی که عوض ندا هایشان توهین و زندان و دست و پایی شکسته نصیبشان می شود و چه زیبا همان مادران به جای کینه و انتقام از ما ایستادگی می خواهند.

عجب ملت بی پناهی هستیم ما و صد البته عجب ملت صبوری هستیم ما، از خدا و اسلام و مسلمانی روز و شب قصه ها برایمان ترسیم می کنند و گوش شنوا و چشم بینایشان را با چاقوی مصلحت نظام از بیخ بریده اند ، در ماه حرام جان انسان ها را می گیرند و با بی شرمیه تمام جشن اقتدار به پا می کنند ، 30سال تمام عوض هر چه که خواستیم امنیت نداشته مان را به رخ کشیدند و حال وقتی از دستگیری عاملین خودسر می گوییم از خودمان مدرک می خواهند تا در صورت ارائه مدرک خودمان را متهم کنند و در غیر این صورت همیشه ایادی آمریکا و اسرائیلی هست که در کمین این نظام رئوف نشسته باشد.

آری ما ملت با تمام بی پناهیمان تنها پناهمان را خدایی می دانیم که :"سیجعل الله بعد عسر یسرا"

پ.ن: دیشب آقای شریعتمداری اعلام کردند که معتقدند 13میلیون تقلب شده و آقای موسوی بوده که این مردم رو فریب داده ، خدا رو شکر به یک تفاهمی رسیدیم ، حالا که به هر دلیل این تقلب محرز شده چرا نتیجه انتخابات رو ابطال نمی کنند؟؟؟؟!!!!!

۷ نظر:

ناشناس گفت...

نویسنده: protester
پنجشنبه 24 دی1388 ساعت: 11:32


بی پناه،بی شمار،بی کینه،بی صدا،... چه رقابت تلخی با مردگان آغاز کرده ایم،نه این که صفات ایشان را دزدیده باشیم،نه این مردگان بوده اند که یک عمر صفات ما را در قبرهای خود پنهان کرده بودند،اما گمان نمی کردند با تمام داشته هایشان،باز ایشان هستند که به ما حسودی می کنند و آن صفتی نیست جز صبر! یک مرده هرگز نمی تونه صبور باشه،بر فرض که بتونه این لباس عاریتی و دزدی را به تن کنه،آخر برای یه مرده این واژه چه معنی ای می تونه داشته باشه؟
"سیجعل الله بعد عسر یسرا"
وقتی خبری از واژه ی یسر نیست،چاره ای نمی مونه جز کنکاش اون واژه! اصلا عسر یعنی چی؟اصلا الله یعنی چی؟تعجیل برای چی؟مگه عجله کار شیطون نبود؟
خب نمیشه که آدم بی پناه بمونه،یعنی امکان نداره،باید به یه کشوری به یه چیزی پناهنده شد! و بهتر از واژه ای به نام "خدا" چه واژه ای سراغ داریم؟آن قدر نقاب بر چهره کشیده،که نمی توان او را شناسایی کرد،که اگر بدقولی کرد،اگر ندانم کاری کرد،اگر بیش از حد صبوری کرد،تحویلش بدیم به همین خدا نشناس ها تا او را هم اعدام کنند،لااقل خدا هم طعم زندان،اعدام،بی فرزند شدن را بچشد!
اگر خدایی باشد،من نمی خوام از سر ناچاری به او پناه ببرم،می خوام بذارمش توی یه آکواریوم،بزرگش کنم و بی منت ازش هیچی نخوام،وقتی بزرگ شد،وقتی آدم شد،باهاش حرف بزنم،مثل دو تا آدم،مثل دو تا آدم بی پناه،تا مرتب بی پناه بودن منو به رخم نکشه!
آن قدر صبور هستم،که تا توی تنور جهنم از او هیچی نخوام!
من از او نه عجله می خوام نه پناه،"عسر"ها هم که او نبخشیده که "یسر"ها را از او طلبکار باشم!هنوز فرصت او تموم نشده،می تونه اسمشو بذاره "صبر"،اون وقت داشته های من میشه خود خود او!
صبر من از سر ناچاری نیست،صبر من،کبر و غرور خدایان را به سخره خواهد گرفت!

--------------------------------------------------------------------------------
فاطمه.م:امید به "یسر" خدا قوت قلبیست که قرار است در طی "راه" همسفرم باشد ، " راه" پر از "عسر " ی که هرچه بیشتر باید صاف و هموار راهگذر باشد ، از خدا طلبکار نیستم اما همان "صبر"ی که قرار است کبر و غرور خدایان را به سخره گیرد همه از ایمان به "راه"(راه و رهرو و مقصد هرسه یکی)است که صبوری می کند.



نویسنده: protester
پنجشنبه 24 دی1388 ساعت: 11:32


آقای کواکبیان؛
ممنونم از شما نه از برای گفتن جذب حداکثری و دفع حداقلی رهبری،که نماینده ی رهبری رو به روی شما نشسته بود و قرآن ناطق را نیاز به تفسیر شما نبود،از برای فریاد کشیدن صدای یک ملت با تمام معذوراتی که داشتی!
ممنونم از شما نه از برای سرزنش کردن سران سبز که چرا مرزبندی نکر ده اند،که شریعتمداری با امریکایی،اسرائیلی و دست نشانده ی بیگانه خواندن ایشان بیش از شما کباده ی پیش گویی،قضاوت و بازجویی داشت،از برای آن چه،اگر چه گذرا،اگر چه تیتروار،اگر چه لا به لای عدالت دو به یکی مجری،اما به هر حال گفتی!
ممنونم از شما نه از برای این که خود را مدیون شورای نگهبانی دانستی که تو را به امید گرفتن مدرک وکیل الدوله راهی خانه ی ملت کرده،که ناشکری از نعمت جنتی شایسته ی هیچ ستایشی نیست،از این که از سخنرانی عضو حقوقدان شورای نگهبان و زیر سوال بردن سلامت انتخابات گفتی!
و ممنونم از خودم که گول سکه ی تقلبی موسوی را خوردم و هنوز به گول خوردن خود و تقلب موسوی افتخار می کنم!
ما به امید همین تقلبی بودن و از جنس نظام نبودن به او رای دادیم!
در پایان،متاسفم برای خود،که زمانه مرا وادار کرده از کواکبیان ممنون باشم،اما جنبش سبز به من آموخته است که از هر کس به اندازه ی گامی که در راه جنبش بر می دارد ممنون باشم،چه از پوس خندهای او،چه از صدا بلند کردن های او!


نویسنده: protester
پنجشنبه 24 دی1388 ساعت: 11:38


درباره ی پ.ن
ضربه ی پنالتی زمانی تکرار میشه که مهاجمان قبل از سوت داور و گل شدن پنالتی وارد محوطه ی جریمه شده باشند و یا زمانی که مدافعان قبل از سوت داور و گل نشدن پنالتی مرتکب چنین خطایی شده باشند!
پس ابطال انتخابات،طبق قوانین فیلا(نه فیفا) موضوعیتی ندارد!

ناشناس گفت...

نویسنده: بازنده
پنجشنبه 24 دی1388 ساعت: 21:32

کسی که جان خود را مقدم بر آزادی میشمارد لیا قت آزادی را ندارد

--------------------------------------------------------------------------------

فاطمه.م:از وبلاگ این دوست عزیز جمله شان را تصحیح می کنم

كسي‌كه حفظ جان را مقدم بر آزادي بداند، لياقت آزادي را ندارد



نویسنده: حسنی نالوسی
جمعه 25 دی1388 ساعت: 17:42


با احترام به دوستمان اعتراض " protester "
سعه صدر شما را می ستایم و حق هم همین است که همه در شرایط برابر اجازه طرح عقاید و نظرات خود را داشته باشند



نویسنده: فرزانه.ع
شنبه 26 دی1388 ساعت: 12:27


بودن را در بی شماری صرف کردیم یا در بی پناهی ویا در هردو؟!!
بی شمار بودیم که بی پناه شدیم یا بی پناه بودیم که بی شمار شدیم؟!!!
هرچه بودیم و هرچه شدیم گویا حال در شمار بی پناهان بی شماریم که بعد از 7ماه به وجد آمده ایم ازدیدن مباحثه ی جمعی از پناهندگان در ولایت باپناهندگان در جمع بی پناهان
آری در "بی"شماری و "بی"پناهی بی شک "با"امیدیم که بعد از"عسر"صبورانه به دنبال"یسر"یم نه منتظر "یسر".....


نویسنده: کاظم
شنبه 26 دی1388 ساعت: 21:44


بدبختی مردم ما همیشه از همین استقاده از کلمه ملت بوده و خواهد بود.
در سخنرانیهاشون می گویند ملت فلان چیز را می خواهد. ملت مشت محکمی در دهان آمریکا زد. مخصوصا آقای رییس جمهور که در هر سخنرانی فقط یک کلمه خوب بلده و اون هم ملت ایران.
از شما دیگه توقع نداشتم مثل اینها صحبت کنید.
ما بیشماریم ولی ملت ایران نیستیم. عده ای هم هستند که مخالف هستند و برای احترام به همه نباید از کلمه ملت سو استفاده کنیم.

موفق باشید


--------------------------------------------------------------------------------

فاطمه.م:سپاسگزارم از کامنتتان
اما دوست عزیز با احترام به نوشته تان من یکی خودمو جزو ملت ایران می دونم و صد البته مخالفان عقایدم نیز جزو مردمان کشورم هستند ، ما یک ملتیم با صد ها اندیشه متفاوت .

ناشناس گفت...

نویسنده: مجید
یکشنبه 27 دی1388 ساعت: 11:56


خیلی خوشحالم که سبز می اندیشی .

یه کار تبلیغاتی اینترنتی ( کاملا حلال ) با درامد خوب سراغ دارم . کافیه به ادرس زیر بروید . شما فقط برای محصولات شرکت فروتل تبلیغ می کنید و پس از فروش به شما سود تعلق می گیرد . امتحانش ضرری نداره . یا حق !

http://www.frotel.com/ads-reg.php?moarref=5197
وب سایت


نویسنده: maryam
یکشنبه 27 دی1388 ساعت: 22:12


طبق اطلاعات به دست آمده از روزنامه های رسمی ایران، در زندان های جمهوری اسلامی ایران انواع خشونت ها در پناه قانون اعمال می شود خشونت روانی از بدو ورود تا آزادی، خشونت جسمی به صورت آزارو شکنجه و خشونت جنسی هم وجود دارد ومتاسفانه ، مسئولان تا کنون هیچ ماموری را برای انجام چنین جرایمی محاکمه علنی نکرده اند. حال انکه با استناد به قوانین برای گروه گروه جوانان بیگناه در زندان ها احکام سنگین صادر شده است ، آیا نمی توان این سکوت بی توجهی را نوعی حمایت از خشونت های جسمی و جنسی و روانی قلمداد کرد؟

اتفاقاتی که طی سی سال گذشته شاهد آن بوده ایم، از اعدام ها در سال های مختلف به خصوص 1367 تا قتل های زنجیره ای تا خودکشی هایی در زندان ، تا مرگ های مشکوک ، ... و بلاخره سکوت به جای رسیدگی و تحقیق در مورد این فجایع به معنای حمایت آشکار از خشونت نیست ؟


نویسنده: یه دشمن
یکشنبه 27 دی1388 ساعت: 22:17


عحب ملت به بی پناهی شدیم که برادران و خواهرانمان را به جای اینکه در نگاه دیگران با فرهنگ/اصیل/متمدن دیده شویم برادران و خواهرانمان را فراموش کرده ایم
و هر وقت کسی گفت ((که چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است)) میشه نژاد پرست!!!!!!!!!!!!!!!!جل الخالق
لاله از سوز عطش بنهاده سر بر روی خاک//ابر بی انصاف را بنگر که بر دریا گریست

--------------------------------------------------------------------------------
فاطمه.م:خوش آمد می گم به "یه دوست"
دوست عزیز من اصرارتان بر اینکه خودتون رو نژادپرست یا دشمن معرفی کنید رو نمی فهمم اما سپاسگزارم از اینکه به کنج خلوتم سر زدی و کامنتی گذاشتی
دوست عزیز آوردن چراغ به مسجد لزوما نباید با خاموش کردن چراغ خانه ممکن باشه
دوست عزیز اینکه دغدغه قومیتت را دارید بسیار ارزشمند اما همین دغدغه شما را موظف می کند که در مقابل دولتی هم که در کشورت روی کار می آید حساس باشی ، نگویی احمدی نژاد یا موسوی فرقی ندارد ، قبول که هیچکدام گزینه انتخابی شما نبود اما بالاخره اگر قرار بر انتخاب بد از بدتری بود باید کسی رو انتخاب می کردید که از دیگری بهترش می دونید . دوست عزیز دولتی که به راحتی هم وطنانت را می کشد چه ضمانتی به مهربانیش با قومیت ها را می توان داشت ؟؟!!!
در ضمن این ابر بی انصاف داره بر دریای شوری گریه می کنه که آب همین دریا باعث سرنهادن لاله روی خاک شده



نویسنده: maryam
دوشنبه 28 دی1388 ساعت: 2:24


در واقع مدرسه فمینیستی، «فضایی» است برای فکر کردن با صدای بلند در مورد دغدغه های مشترکمان!
متوجه شدیم که انگار بیش از شوق اندیشیدن، نیاز ما به داشتن «فضا» وادارمان ساخته است که مدرسه را بنیاد نهیم. چراکه نام و عنوان هر بخش از آن را با «مکانی» که در جامعه «نداریم» آراسته ایم و این، نشان از آن دارد که ما زنان تا چه اندازه احتیاج به فضا داریم، فضاهایی که به ناحق از ما ستانده شده است یعنی چقدر نیاز به کافه ای، کلوپی، یا مدرسه ای داشته ایم تا بتوانیم در آن «دو کلمه حرف حساب» بزنیم.
«ما» جمعی از فعالان جنبش حقوق برابر در ایران هستیم که به قصد تغییر و اصلاح وضعیت نابرابر موجود، سالهاست مشغول فعالیت اجتماعی هستیم. خوشبختانه در دو سال اخیر، فعالیت جنبش زنان روندی پرشتاب گرفته و گسترش حیرت انگیزی یافته است و در این میان نقش «کمپین یک میلیون امضاء» نقشی تعیین کننده و غیرقابل انکار است، این را به عنوان کنشگران این جنبش به خوبی احساس می کنیم و از همین رو در راه مطالبات برابری خواهانه این جنبش به جمع آوری امضاء و عمومی کردن هر چه گسترده تر خواسته های این جنبش قدم خواهیم گذاشت.
از طرف دیگر در همین دو ساله اخیر که جنبش زنان قد کشیده است توفانی از تغییر و تحولات در جامعه و در سطح بین المللی نیز رخ نموده که اتفاقاً این تغییر و تحولات، هم به نفع گسترش جنبش زنان بوده و هم باعث مشکلات و چالش های بسیاری شده است، یعنی تیغ دولبه ای بوده برای حرکت جنبش زنان در ایران. با این همه به نظر می رسد جنبش زنان تا این لحظه توانسته از این حوادث و تحولات برای عمومی کردن خواسته های خود، با هوشیاری و با پرهیز از خشونت، به خوبی بهره بگیرد. باشد که این مسیر رو به اعتلا، تداوم یابد و ما نیز در حد بضاعت اندک خود بتوانیم به ادامه آن، یاری رسانیم.

ناشناس گفت...

نویسنده: سید آرمان مهدوی
دوشنبه 28 دی1388 ساعت: 17:31


به علت چند روزی ناخوشی احوال(نه الزاما به علت حرفهای اکبر گنجی!) چند روزی شاید یک هفته جوابهایتان به تاخیر افتاد ولی ماهی را هر وقت از آب بگیری....
امیدوارم این آخرین کامنتی باشد که میگذارم چون بیشتر از این هر دو گمراه میشویم!
به هر حال در این کامنت تمامی سوالهای قبلی شما و آن دوست عزیز را پاسخ میدهم و سپس اگر دوستی نقدی یا نظری داشت در کلبه ی خودم منتظر شنیدن هستم!
چون خانمها مقدمترند:
روزی از روزهای اردیبهشت در حالی که بر سر کلاس تاریخ بحث سیاسی بالا گرفته بود من ناگهان گفتم :موسوی منافق است!
ناگهان کلاس خفه شد
معلم تاریخمان برگشت و گوش من که در ردیف اول بودم را گرفت و گفت:تو بچه از موسوی چه میدانی؟
از نخست وزیر جنگ؟
نمیدانم چرا آن حرف را زدم؟
شاید به خاطر مقاله های کیهان بود که من آن موقع بدجوری میخواندم
به هر حال من بعد از انتخابات هنوز هم ایشان را ندیدم تا به ایشان لااقل سلامی عرض کنم!
ببینید خواهر من به نظر شما اگر موسوی قبل از 22 خرداد میگفت من این همه نیستم
این همه رای می آورد؟ شما در اطراف خود کسی را نمیبینید که از رای خود به موسوی پشیمان شده باشد! اظهر من الشمس
در مورد کیک و ساندیس
متاسفانه دیدم و تاسف خوردم
ولی یک سوال: به نظر شما من نمیتوانم در اغتشاش احتمالی شما در 22 بهمن شکلات دستی بیاورم و پخش کنم و بگویم اینها به عشق شکلات دستس آمده اند؟
همچنین من نمیتوانم لباس بسیجی با وسایل مخصوصش به تن کنم و در خیابان به مردم تیر اندازی کرده و به نام نظام بگذادرم؟
این کار از یک منافق که به یک دانشمند دانشگاهمان رحم نمیکند بر نمی آید؟
از کسانی که مسجد دانشگاهمان(شریف)را به آتش کشیدند چطور؟
اینها چهره شان بیش از همه برای ما روشن شده است!
بنده بیانیه ها را خواندم و چیزی راجع به محکومیت به آتش کشیده شدن مسجد و هیات ندیدم چه در ظاهر و باطن آن!
((ذره ای عدول از قانون موجب انحراف است
ولایت فقیه است که مانع دیکتاتوری میشود
قانون........))
این شعارهای آقای موسوی قبل از انتخابات است!
کمی مقایسه لطفا!
خوشا به حال بصیرتمندان!!!!!!!!!!!!!!


نویسنده: سید آرمان مهدوی
دوشنبه 28 دی1388 ساعت: 17:37


در ادامه باید عرض کنم که من در 25 خرداد در روستا بودم و از راهپیمایی سکوت شما از طریق 20:30 مطلع شدم به هر حال من هم معتقدم که نظام بسیار بهتر از این میتوانست با معترضین برخورد کند(خواهشا نظام را با رئیس جمهور و رهبری مخلوط نکنید!)
حالا در جواب دوست دیگر:
ببین برادر من از نظر دموکراسی و مردمسالاری اگر هنوز یک نفر هم بر روی رای فروردین 58 خود پایدار باشد نظر ایشان بر 71 میلیون ترجیح دارد!
--------------------------------------------------------------------------------
فاطمه.م:همین جا کوتاه جواب می دهم تا شما را بیش از این ملزم به جواب دادنتان نکنم و یا به گفته خودتان بیش از این گمراهتان نکنم
حرف های گنجی نیازی به نا خوش احوال شدن نداره ، شاید فقط کمی تامل ما رو می طلبه که غیر اعتقاد ما هم عقایدی وجود داره.
در اطرافم فعلا کسی رو نمی بینم که از رای به موسوی پشیمان شده باشن اما بسیاری رو سراغ دارم که از نظامی که شش دانگ ازش حمایت می کردند بعد از انتخابات مایوس شدند
در مورد کیک و ساندیس خود من هم متذکر این مطلب شدم،اما همین که می فرمایید هرکس می تونه با لباس بسیج و ...خب مگه تمام حرف ما هم این نیست که وقتی ادعا می کنید عکسی پاره شد یا حرمت عاشورایی شکسته شد چرا بی ملاحظه همه رو به پای سبز ها می نویسید؟؟؟اگر جرات دیدن تصاویر عاشورا رو دارید(از جرات گفتنم توهینی نمی کنم صحنه ها واقعا غیر قابل دیدن هستند)ببینید مردمی که اعتراض می کنند لباس سیاه به تن کردند ، مگه انقلاب 57 همین عاشورا نبود که مردم اعتراض کردند با این تفاوت که شاه حرمت روز عاشورا رو نگه داشت وهیچ تیری اونروز شلیک نشد ، اما اگه باز می فرمایید که اونایی که زیر گرفتن یا... به پای نظام ننویسم پس باز هم به فیلم ها نگاه کنید در همه صحنه ها ماموران ضد شورش و پلیس (حالا سوای لباس شخصی ها (که نمی دونم اینارو به پای کی باید بنویسم)) حضور داشتند یا ماشین پلیسی که خودش زیر میگیره!!پلیس مگه نباید امنیت جان ما رو تامین کنه؟؟
بله موسوی همه اون حرف ها رو گفته و تا حال خلاف قانون هم کاری نکرده ، اما در مورد اینکه ولایت فقیه مانع دیکتاتوری می شود خرده رو بر کس دیگری بگیرید و نه گوینده سخن.
اولین بارم بود که همچین تعریفی از دموکراسی خواندم!!!جمله امام رو فراموش نخواهم کرد که گفته بود(با این مضمون) چرا ما باید نظامی که پدرانمون می خواستند رو قبول کنیم

ناشناس گفت...

نویسنده: آرمان
چهارشنبه 30 دی1388 ساعت: 12:33


اول جواب آقای گنجی این که:برادر من اگر اون خدایی که به تصور شما مجازاتگر هستند وجود نداره! پس حق این همه مظلوم رو کی باید بگیره؟
اونی که با لباس شخصی مردم رو کشت!
اونی که در یک روستای دور افتاده به دختر 8 ساله تجاوز کرد و الان لباس روحانیت به تن داره!
اگر امام زمانی وجود نداره!
چه کسی باید باشه و برگرده و دین جدش رو دوباره برپا کنه؟
شما و همفکرانتون میگید الان دین خدا اجرا نمیشه؟
به هر حال
بله من هم خرده را بر آقای موسوی میگیرم که با این شعار لااقل این چند نفری که من میشناسم جانباز قطع نخاعی در آسایشگاه با بستن پارچه سبز و رای به نخست وزیر جنگ الان باید با اون وضعیت بشینه گریه کنه به حال سادگی خودش که به این نخست وزیر جنگ رای داده!
من حرف از حقوق مدنی و دموکراسی جمعی میزنم یعنی اگر کسی با این همه ظلم(به حرف دوستان شما و اسرائیل و آمریکا) هنوز هم سر حرفش هست باید به حرف ایشون احترام گذاشته شود و تا وقتی خودش نخواست و راضی نشد نمیشه حقش رو زیر پا گذاشت!
یکی از دوستانم(تند رو تر از تند رو) بعد از حمایت نتانیاهو از شما گفت:اینها اینقدر نجس هستند که ارزش تجاوز کردن رو هم ندارند!
این یعنی تند روی!
مطلق گرایی!
حالا شما به ما بسیجی ها که حاضریم جانمان را در راه نایب اماممان بدهیم میگویید متحجر و تندرو!
من نمیگویم این حکومت ایده آل است ولی نسبت به ظلمی که در کل دنیا میشود بهتر است
اصلا این حکومت هیچ نمره ای نمیگیرد ولی...
من از عاشورا و حسین دو چیز فهمیدم:
1-چرا عده ای نماز شب خوان نوه ی پیامبر رو سر بریدند
2-عزت و آزادگی
یعنی این که آقا اگر این حکومت هیچ و شاه قبلی بهتر ولی ما الان لااقل آزادی و عزت داریم!
یعنی اگر مستکبری در جهان به ما گفت انرژی هسته ای نداشته باش ما میزنیم تو دهنش و از هیچکس جز خدا نمیترسیم
من به این نظام مدیونم که لااقل فضایی رو ایجاد کرد که من بتونم نماز بخونم دم از حسین بزنم و...
به من آزادی و سرافرازی داد و ما تنها ملتی هستیم که زیر بار سلطه نرفتیم
حالا اگر از گرسنگی بمیرم هم میخواهم آزاده و سرافراز باشم


نویسنده: آرمان
چهارشنبه 30 دی1388 ساعت: 12:34


ببینید مثل این که گذاره ی غربیها برای حقوق بشر و آزادی غلط از آب درآمده است
چون الان غزه را سیل گلوله و خون گرفته است! مگر آنها انسان نیستند؟
چرا بی بی سی در هلوکاست غزه جشن سال نو پخش میکند؟
ما در دنیا هیچ تلویزیون و رسانه ی خصوصی نداریم!
بی بی سی که بودجه اش از وزارت خارجه می آید
voa هم که مال سیا است!
شما کی دیدید که بر خلاف سیاست ها دولتشون حرف بزنند؟
والعاقبه للمتقین

ناشناس گفت...

نویسنده: كاوه رضائي
چهارشنبه 30 دی1388 ساعت: 16:51


خجالت بكش، پناه ما آقا خامنه اي است
اين معاندين به كل بايد اعدام شوند!
البته در تكميل سخنان آرمان بايد گفت به همان دليل بي بي سي در هولاكاست غزه جشن سال نو پخش مي كند كه صدا و سيماي ايران در هولوكاست هايي چون چچن و ... رفتار مشابه دارد! ولي تصور مي كنم جملات آرمان خيلي آشنا به نظر مي رسد، فكر كنم شاه اين جملات را در مورد بي بي سي و پخش سخنان آيت ا... خميني به كار برده بود! اين طور نيست؟ البته من هم مي دانم مقام ايشان قابل مقايسه با اين اغتشاش گران نيست!


نویسنده: فاطمه.م
چهارشنبه 30 دی1388 ساعت: 23:20


آقای مهدوی در مورد حرفاتون به گنجی ،احسنت چه سوال های بجایی، چه رویایی خواهد بود که ما بتونیم همون سوالات رو در یک فضای باز بدون هیچ غرض ورزی از ایشون (نه صرفا ایشون) بپرسیم و استدلال اونا رو هم بشنویم ، اینکه حرفهای مخالف عقایدمون رو بدونیم مسلما یک دید روشنی بهمون خواهد داد.
به جای همراهی با گریه اون عزیزان ، حرف ها و بیانیه های موسوی رو بهشون بدید تا بدونن موسوی از هیچکدوم از حرفاش برنگشته.
(حرف از حقوق مدنی و دموکراسی جمعی میزنم...)بله جمله خوبیه ، حرف ما هم هست باید احترام گذاشت ، صد البته نه با باتوم و اسلحه و زندان و اعدام و...
واژه تند رو واژه ای نسبیست و نسبت به تفکر هر کس متفاوت ، اما برای من تند رو کسی تعریف میشه که حرف حرف خودش باشه و به هیچ قیمتی حاضر به شنیدن حرفهای غیر خودش نباشه
"عزت و آزادگی" ما نیز در حسرت یک لحظه شان هستیم ،واقعا از کدام عزت سخن می گویید؟!از کدام آزادگی؟؟!!!
(هر کس گفت انرژی هسته ای نداشته باش بزنیم تو دهنش... )، بله از اقتدار کشورم جز این انتظاری نیست،اما چنان بزند توی دهنش که دنیا نزند توی دهان ملتمان و کشورمان(بده بستانی که این وسط صورت می گیرد باید منطقی باشد نه همه چیز فدای انرژی هسته ای)
(من به این نظام مدیونم چون...)پس چرا پدر و مادر من یکی (و صد البته بسیاری) به نظام شاهنشاهی مدیون نبودند چون در همان نظام نماز می خواندند و یا حسین فریاد می کردند!!
در مورد بی بی سی گرچه زودتر از من دوست عزیزی پاسخ گفتند اما برای بار چندم تکرار می کنم در اینکه غیر کشور خودمان هر کس نسبت به سود و منفعت خود موضع خواهد گرفت شکی نیست ، شما از تلویزیون خودمان بگویید که چرا در طول این مدتی که مردم در خیابان کشته و زخمی می شدند سهم ما از تلویزیون فقط چند ثانیه تصویر ده پانزده نفری بود (آنهم همراه با چه حرف هایی)؟؟مردم ما حتی در این شرایط یکسویه تلویزیون باز اگر کورسویی می بیند به سرعت کانال عوض می کند و پای همین شبکه سه رو به فردا را می بیند حتی اگر دل خوشی از کواکبیان نداشته باشند.
آقای مهدوی اگر امروز شعاری مخالف نظام را می شنوید علتش این است که مردم به ستوه آمده اند از اینکه کسی حرفش را برای تغییر در همین نظام نشنیده وگر نه ملتی که یکبار انقلاب کرده و تبعات آن را نه عده ای خاص بلکه کل مردم ایران داده اند حاضر به انقلابی دیگر نیستند.

ناشناس گفت...

نویسنده: آرمان
یکشنبه 4 بهمن1388 ساعت: 15:30


ای خواهر دست گذاشتی بر دل زخمی!
به نظر من ما هرچه میکشیم از محافظه کاری و تندروی عده ای متعصب(نه الزاما لباس شخصیهای امروز) و ... است
اگر طرف خدا را قبول ندارد بیا بشین حرفهایش را بشنو ببین شاید تو تاالان اشتباه میکردی سریع حکم اعدام صادر نکن...
بله کافر لجوج منافق از لفظ قرآن در سوره ی نسا آیه88 که هیچ راهی برای بازگشت ندارد و به مبارزه ی عملی بر ضد مسلمانان دقت کنید خواهشا اقدام عملی من با این فهم کم خودم از قرآن این را میگویم که هرکس در داشتن اندیشه ازاد است و باید به آن احترام گذاشت بعد بیاییم مجادله کنیم(از قرآن) خب؟ یا من حقم یا شما!
نمیشود هر دو راست بگوییم!
شنیدم یکی از مسئولین راجع به امام زمان حرفی زده است که راست و دروغش با روزنامه ی اعتماد ولی این که ما سند داریم که آمریکا جلوی ظهور آقا را میگیرد! این چه حرفی است خدا نشناس؟ ای تو کسی که در مجلسه روضه ی حسین , حسین را تلویحا خدا میخوانی ! لعنت خدا بر تو !
ای تو کسی که در مجلس روضه میگویی:ای عزاداران هنگامی که شما در دسته عزاداری هستید....هم به گرد شما نمیرسد(شرم دارم بگویم)
من که مست مستم من که حسین .....
ای فرقه ی علی الله ی ها که علی را خدا میدانید!
شما دیگر چه موجوداتی هستید؟
ای کسانی که از امام خود جلو میزنید!
لعنت خدا بر همه ی بی بصیرتان که علی را که قرآن ناطق و حجت الله بود ماجرای حکمیت به بار آوردند الان که امام زمان غایب است !
در هنگامی که علی را با دستهای بسته میبردند طلحه یا زبیر نمیدانم دقیقا شروع کردند به شمشیر کشیدند که ای قوم بی بصیرت علی را میبرید؟
امام فرمودند:سکوت
ولی ایشان ادامه دادند و.....
همین طلحه میاید و فتنه ی جمل را به راه میاندازد مگر این علی دیگر حجت خدا نیست؟
این هم از عاقبت تند روی!
صورت مساله را حذف نکن خواهشا:
حرف شما را اصلاح میکنم:همه چیز فدای عزت و آزادگی!
بله فریاد میکردند ولی جرات داشتند بگویند ای ملعون این کابیتالاسیون چیست که تو ما را از سگ آمریکایی کم تر کردی؟ که جواب گلوله بگیرند؟ خون بدهند؟ ناموس بدهند!
جالب است!


نویسنده: آرمان
یکشنبه 4 بهمن1388 ساعت: 15:30


من که نگفتم تلویزیون ما حقیقت را میگوید؟
تلویزیون ما هم همانطور که بودجه اش از آنجا میاید با همان ادبیات سخن میگوید
مهم این است که شما شعار رادیو اسراییل را سر ندهید!
من به عنوان جزیی از جریان اصولگرایی الان حاضرم در دوره ی بعد در ستاد آقای کواکبیان فعالیت کنم ایشان واقعا تا حدودی حق مدار هستند
تغییر باید در چارچوب قانون باشد با آتش زدن سطلهای زباله در 23 خرداد شروع کردن و.....تمام کردن به هیچ جا نمیشود رسید......